گرچه باشد در بر ما دلبر می نوش ما
نیست جز ما چون کمان حلقه در آغوش ما
هیچگه آواز بوی غنچه ای نشنیده ای؟
غافلی از جوش فریاد لب خاموش ما
نیست خورشید اینکه صبح و شام بینی بر افق
کف به لب می آورد دیگ فلک از جوش ما
بسکه غیر از غنچه اش حرفی زکس نشنیده ایم
همچو گل لبریز رنگ و بوست دایم گوش ما
در پی وحشی غزالی بسکه از خود رفته ایم
نوش بر دوش رم عنقاست جویا هوش ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، عشق و زیبایی را با تصاویری از طبیعت و حالتهای روحی توصیف میکند. شاعر به دلبر و معشوق خود اشاره میکند و میگوید که بدون او، زندگی و زیباییهای دیگر بیمعنا هستند. او از خاموشی و فریادهایی که درونش وجود دارد صحبت میکند و به عشق و حالاتی که از آن ناشی میشود، میپردازد. در نهایت، شاعر به جستجوی عشق و زیبایی میپردازد و میگوید که تمام وجودش متوجه این جستجو و شوقهای درونی است.
هوش مصنوعی: هرچند معشوق ما در میان ماست و از شراب عشق او مینوشیم، اما حقیقت این است که جز خود ما هیچکس را در آغوش نداریم، مانند حلقهای که در دور کمان است.
هوش مصنوعی: آیا هیچوقت صدای عطر غنچهای را نشنیدهای؟ غافل هستی از هیجان و فریاد خاموشی که در دل ما وجود دارد.
هوش مصنوعی: خورشید را فقط به خاطر روشنایی صبح و شب نبین، که در واقع دیگ آسمان از تلاطم و شورش ما به جوش آمده است.
هوش مصنوعی: ما غیر از غنچه هیچ سخنی از دیگران نشنیدهایم، چون گل همیشه پر از رنگ و بوی خوش است و گوش ما همیشه در انتظار است.
هوش مصنوعی: ما برای یافتن زیبایی و عشق مانند یک غزال وحشی در جستجوی آزادی و رهایی هستیم و این منجر به فراموشی خودمان شده است. در این مسیر، به سمت هدفی ناشناخته و شگفتانگیز حرکت میکنیم که نیازمند هوشیاری و توجه ماست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا خرام قامت او برد از سر هوش ما
پشت بر دیوار چون محراب ماند آغوش ما
آمدی ای عشق و آتش در صلاح ما زدی
خوب کردی، پینه ای بود این ردا بر دوش ما
جوهر ما را می لعلی نمایان می کند
[...]
یک شب از بخت زبون شمعی نشد همدوش ما
برنخیزد صبح جز خمیازه از آغوش ما
در محبت تا حدیث پندگویان نشنود
مغز سر چون شیشهٔ می پنبه شد در گوش ما
نکهت گل بیخودی میآورد دیوانه را
[...]
زخمی افسانه ناصح نگردد گوش ما
صاف رحمت می چکد از درد نوشانوش ما
بی سرو پا قطره ایم اما خروشی می کنیم
اینقدر هم بس که بر دریا گشود آغوش ما
توبه می فرماید اما می کشد پنهان شراب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.