زخمی افسانه ناصح نگردد گوش ما
صاف رحمت می چکد از درد نوشانوش ما
بی سرو پا قطره ایم اما خروشی می کنیم
اینقدر هم بس که بر دریا گشود آغوش ما
توبه می فرماید اما می کشد پنهان شراب
زهره یک ساقی است از میخانه می نوش ما
با وجود آنکه باج مشرب از عالم گرفت
برنیاید با دل ما سعی کاهل کوش ما
گوشها کر بود،یاران مست و مطلب بیزبان
غنچه ها داریم فریاد از لب خاموش ما
عمر ما را دفتر خواب پریشان کرده است
خون هشیاری نگیرد هوش ما از هوش ما
انتخابی از دیار اختراع آورده ایم
بیخودی ها هوش از ما افسردگی ها جوش ما
در محبت همعنان و در قیامت همرکاب
سینه صافی سینه صافی ترک جوشن پوش ما
بار دهشت بسته ایم از کوی غفلت می رسیم
دست ما و دامن شرم فراغت کوش ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توضیح و بررسی حالتهای روحی و عاطفی میپردازد. شاعر به تضادهای موجود در زندگی اشاره میکند، از جمله اینکه عشق و شور و شوق در دلها وجود دارد اما به دلیل غفلت و خوابآلودگی، این احساسات نمیتوانند به صورت واضح و آشکار بروز کنند. همچنین، نشانههایی از تلاش برای دستیابی به حقیقت و دوری از خودفریبی نیز در آن دیده میشود. در نهایت، شاعر به این نکته میپردازد که چگونه در عین حال که در بند غفلت هستیم، همچنان امید به دستیابی به روشنی و آگاهی داریم.
هوش مصنوعی: گوش ما از سخنان نصیحتآمیز زخم نمیخورد و صاف و پاک میماند، در عوض، رحمت و محبت مانند نوشیدنیهای خوشمزه از درد و رنج ما جاری میشود.
هوش مصنوعی: ما قطرهای هستیم که شاید چندان بزرگ و قابل توجه نباشیم، اما صدای بلند و تأثیرگذاری داریم. همین که دریا آغوشش را به روی ما گشوده، برای ما کافی است.
هوش مصنوعی: توبه میکند ولی در خفا شراب مینوشد. ساقی، زیبایی است که در میخانه از او باده بنوش.
هوش مصنوعی: با اینکه ما در زندگی چیزهایی را از دنیا به دست میآوریم، اما دل ما همچنان تنlazy و کاهل است و هیچ تلاشی نمیکند.
هوش مصنوعی: گوشها ناشنوا بودند، دوستان در حال نشئگی بودند و ما موضوعاتی برای بیان داشتیم، اما فریادمان در سکوت لبهایمان مدفون مانده بود.
هوش مصنوعی: زندگی ما را در هم ریخته و پر از خواب و خیال کرده است، به طوری که ما نمیتوانیم از واقعیتمان آگاهی پیدا کنیم و هوش و درکمان در خواب و غفلت مانده است.
هوش مصنوعی: ما از سرزمین خلاقیت انتخابی کردهایم که در آن بیهودهگیها و افکار منفی ما را مغموم و آشفته کردهاند.
هوش مصنوعی: در عشق و محبت، همه با هم هستند و در روز قیامت نیز همسفر یکدیگر خواهند بود. دلهای پاک و صاف، مانند ما که از زره و زینتهای ظاهری بینیازیم، با یکدیگر در ارتباط هستند.
هوش مصنوعی: ما از جادهی بیخبری و غفلت به سختی عبور کردهایم و حالا به دنبال فرصتی برای رهایی و آسایش هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا خرام قامت او برد از سر هوش ما
پشت بر دیوار چون محراب ماند آغوش ما
آمدی ای عشق و آتش در صلاح ما زدی
خوب کردی، پینه ای بود این ردا بر دوش ما
جوهر ما را می لعلی نمایان می کند
[...]
یک شب از بخت زبون شمعی نشد همدوش ما
برنخیزد صبح جز خمیازه از آغوش ما
در محبت تا حدیث پندگویان نشنود
مغز سر چون شیشهٔ می پنبه شد در گوش ما
نکهت گل بیخودی میآورد دیوانه را
[...]
گرچه باشد در بر ما دلبر می نوش ما
نیست جز ما چون کمان حلقه در آغوش ما
هیچگه آواز بوی غنچه ای نشنیده ای؟
غافلی از جوش فریاد لب خاموش ما
نیست خورشید اینکه صبح و شام بینی بر افق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.