گنجور

 
سحاب اصفهانی

جدا کرد از منت بخت بد امروز

که تا گردد به کامش بخت فیروز

جهان خود جای آن جان جهان است

چه سان از دل کشم آه جهان سوز؟

یکی را زین دو بیرون خواهم از تن

غم جانکاه یا جان غم اندوز

کند قتل منش تعلیم و غافل

که نیکی می کند با من بد آموز

به ناکامی چو باید رفت روزی

زکوی او چه فردا و چه امروز

دل ریش مرا مرهم چه حاجت

مرا بس مرهم دل تیر دلدوز

شب من چون سیه باشد چه حاصل

که روی تست ماه عالم افروز

یک امروزم (سحاب) از وصل ماهی

به فیروزی گذشت از بخت فیروز

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
باباطاهر

بوره بلبل بنالیم از سر سوز

بوره آه سحر از مو بیاموز

تو از بهر گلی ده روز نالی

مو از بهر دل‌آرامم شو و روز

مولانا

اگر کی در فرینداش یوقسا یاوز

اوزن یلداسنا بو در قلاوز

چپانی برک دت قر تن اکشدر

اشیت بندن قراقوزیم قراقوز

اگر ططسن اگر رومین وگر ترک

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه