جدا کرد از منت بخت بد امروز
که تا گردد به کامش بخت فیروز
جهان خود جای آن جان جهان است
چه سان از دل کشم آه جهان سوز؟
یکی را زین دو بیرون خواهم از تن
غم جانکاه یا جان غم اندوز
کند قتل منش تعلیم و غافل
که نیکی می کند با من بد آموز
به ناکامی چو باید رفت روزی
زکوی او چه فردا و چه امروز
دل ریش مرا مرهم چه حاجت
مرا بس مرهم دل تیر دلدوز
شب من چون سیه باشد چه حاصل
که روی تست ماه عالم افروز
یک امروزم (سحاب) از وصل ماهی
به فیروزی گذشت از بخت فیروز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بدشانسی خود شکایت کرده و امید دارد که بختش بهتر شود. او دنیای خود را با جانش مرتبط میداند و از درد و جراحتهای قلبی خود سخن میگوید. میان گزینههای غم و خوشی، انتخابی دارد که هرکدام پیامدهای خاص خود را دارند. شاعر بیان میکند که نیکی دیگران نسبت به او ممکن است به ضررش تمام شود و به بیحالی و ناکامی اشاره میکند. او احساس میکند که حتی در شبهای تاریکی که میگذراند، یاد محبوبش روشناییبخش است و در نهایت امید به روزهای بهتر و بهبودی دارد.
هوش مصنوعی: امروز بدبختی را کنار میگذارم تا بخت نیک نصیبم شود و به آرزوهایم برسم.
هوش مصنوعی: دنیا خود محلی است که جان عالم در آن قرار دارد، چگونه میتوانم از دل خود آوای سوزناک این جهان را بیرون بکشم؟
هوش مصنوعی: میخواهم یک نفر را از این دو گزینه بیرون ببرم: یا از غم دلخراش خودم رها شوم، یا این که دلم را با غمی سنگین پر کنم.
هوش مصنوعی: آموزش من موجب میشود که دیگران به من آسیب بزنند، در حالی که خودشان فکر میکنند کار خوبی میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی باید با ناکامی وداع کرد، چرا به فکر فردا و امروز باشیم؟
هوش مصنوعی: دل شکستهام دیگر نیازی به درمان ندارد، زیرا زخمهای عاطفیام به حدی عمیق و دردناک است که هیچ مرهمی نمیتواند آنها را التیام بخشد.
هوش مصنوعی: اگر شب من تاریک و سیاه باشد، چه فایده که چهرهات همچون ماهی روشنی بخش است؟
هوش مصنوعی: امروز من (سحاب) از خوشحالی و پیوند با ماهی، به شادی و خوشبختی سپری شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو بر رزم دلیران تنگ شد روز
یکی غُرم دونده شد یکی یوز
بوره بلبل بنالیم از سر سوز
بوره آه سحر از مو بیاموز
تو از بهر گلی ده روز نالی
مو از بهر دلآرامم شو و روز
مکن شوخی وفاداری در آموز
ز موش دام در زاغ دهن دوز
جوانی را دلی پر خون جگرسوز
مگر بر دار میکردند آن روز
اگر کی در فرینداش یوقسا یاوز
اوزن یلداسنا بو در قلاوز
چپانی برک دت قر تن اکشدر
اشیت بندن قراقوزیم قراقوز
اگر ططسن اگر رومین وگر ترک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.