گنجور

 
سحاب اصفهانی

نیند طالب می عاشقان که خوردستند

زجام عشق شرابی که تا ابد مستند

به روی مدعی آن در که سالها بستم

به حرف مدعی آخر به روی ما بستند

به فیض عشق در آغاز عاشقی دانم

هزار نکته که اهل جهان ندانستند

چه گونه وصل میسر شود که میل بتان

بود به سیم و زر و عاشقان تهیدستند

به پیش اهل خرد صعب تر بگویم چیست

ز نیستی کسان اینکه ناکسان هستند

اگر غم تو به مردن رود زدل بیرون

خوش آن کسان که بمردند و از غمت رستند

دگر (سحاب) زجور بتان چه اندیشم

که کرده اند به ما آنچه می توانستند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند

جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند

حریف مجلس ما خود همیشه دل می‌برد

علی الخصوص که پیرایه‌ای بر او بستند

کسان که در رمضان چنگ می‌شکستندی

[...]

جهان ملک خاتون

چو زلف خویش چرا عهد یار بشکستند

چرا به تیغ جفا جان خستگان خستند

ز محنت شب هجران و اشتیاق وصال

به چشم حسرت ما راه خواب دربستند

قسم به روی چو خورشید تو که هشیاران

[...]

نظیری نیشابوری

به هوش سیر چمن کن که شاهدان مستند

قرابه بر سر ابر بهار بشکستند

چمن پیاله کش است و صبا قدح پیمای

معاشران صبوحی ز خواب برجستند

به زیر خرقه نهان باده می خورد صوفی

[...]

عرفی

ز فتنه ای دل و جانم به ناله بر دستند

که ناز و عشوه ز تاثیر صحبتش مستند

چگونه می به میان آورم در این مجلس

که باده حوصله سوز است و جمله بد مستند

کدام بزم بچیدم که تنگ حوصله گان

[...]

صائب تبریزی

فسردگان که طلسم وجود نشکستند

ازین چه سود که چون کف به بحر پیوستند

ز جوش بی‌خبری کرده‌ایم خود را گم

وگرنه توشهٔ ما بر میان ما بستند

چه باده شوق تو در ساغر شهیدان ریخت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه