فسردگان که طلسم وجود نشکستند
ازین چه سود که چون کف به بحر پیوستند
ز جوش بیخبری کردهایم خود را گم
وگرنه توشهٔ ما بر میان ما بستند
چه باده شوق تو در ساغر شهیدان ریخت
که در زمین چو خُم مِی ز جوش ننشستند
هنوز دایرهٔ چرخ بود بیپرگار
که طوق عشق تو را بر گلوی ما بستند
خوش آن گروه که برداشتند بار جهان
وز این محیط، دلِ یک حباب نشکستند
سبکروان که فشاندند دامن از عالم
ز داروگیر خسوخارِ آرزو رستند
ز آب بحر جدایی حبابها را نیست
چه شد دو روزی اگر باد در گره بستند
مساز برگ اقامت که مردم آزاد
درین ریاض ز پا همچو سرو ننشستند
جماعتی که مجرد شدند همچو الف
چو تیرِ آه ز نُه جوشن فلک جستند
گمان بری که ز جنگ پلنگ میآیند
ز بس که مردم عالم به روی هم جستند
جماعتی که در اینجا نفس شمرده زدند
در آن جهان ز حسابوکتاب وارستند
ز انفعالْ سَر از خانه برنمیآرند
درین بهار گروهی که توبه نشکستند
جماعتی که به افتادگان نپردازند
اگر به عرش برآیند همچنان پستند
مکن ملامت عشاقِ بیخبر کاین قوم
ز خود نیاند اگر نیستند اگر هستند
ز آشنایی مردم کناره کن صائب
که از سیاهی دلْ بیشتر سیهمستاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی حال و وضعیت روحی انسانها و عاشقان میپردازد. شاعر از افرادی سخن میگوید که به دلیل نا امیدی و فراموشی خود را گم کردهاند و حتی اگر به عشق و شور نزدیک شوند، به دلیل بیخبری از حقیقت زندگی، نتوانستهاند به اوج برسند. آنها از بار دنیا رهایی ندارند و در زنجیر عواطف و آرزوهای ناکام خود گرفتارند. شاعر همچنین به افرادی اشاره میکند که با آگاهی از عشق و احساسات پاک، با تحمل مشکلات، به رهایی و آزادی دست یافتهاند. در نهایت، او به لزوم آگاهی و درک عمیق از عشق و زندگی اشاره میکند و تصریح مینماید که بسیاری از انسانها بدون درک واقعی، در سیاهی و ناامیدی تنها به سر میبرند.
هوش مصنوعی: کسانی که نتوانستند به حقیقت وجود برسند، از این موضوع چه سودی میبرند وقتی که مانند کف روی دریا هستند و هیچ واقعیتی از خود ندارند؟
هوش مصنوعی: ما به خاطر بیخبری از حال و روز خود غافل شدهایم، وگرنه هر آنچه نیاز داشتیم در اختیار ما بوده و آماده است.
هوش مصنوعی: شوق و عشق تو چنان در دلهای مشتاقان ریخته شده که آنها مانند خُمهای پر از شراب، از شور و هیجان هرگز آرام نمیگیرند.
هوش مصنوعی: هنوز زمانه در حال چرخش است و بینظم به نظر میرسد، اما در این میان، عشق تو باعث شده که ما به شدت وابسته و در تنگنا قرار بگیریم.
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن گروهی که بار سنگین زندگی را بر دوش میکشند و در این دنیا، دلشان به سادگی و شکنندگی یک حباب آسیب نمیبیند.
هوش مصنوعی: آنان که با سبکی و بیوزنی از دنیای مادی جدا شدند، از درد و رنجهای دنیا رهایی یافته و به آرزوها و آمال خود دست پیدا کردند.
هوش مصنوعی: حبابها که از آب دریا جدا شدهاند، در واقع اهمیتی ندارند. حتی اگر برای مدتی هم باد باعث شود که آنها کنار هم بمانند، این امر تغییری در اصل موضوع ایجاد نمیکند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر میگوید که بر روی برگهای ماندن نروید، زیرا مردم آزاد در این باغها همچون سروها، بیحرکت و استوار ایستادهاند. آنها هرگز زانوی خم نمیکنند و در برابر ناملایمات نشکنند.
هوش مصنوعی: گروهی از انسانها که به دوری از تعلقات مادی روی آوردهاند، مانند حروف الفبا در یک صف مرتب و همچون تیرهایی که از سپر آسمان پرتاب میشوند، از دنیا و امور آن فاصله گرفته و به سوی معنویت پرواز میکنند.
هوش مصنوعی: شاید تصور کنی که از نبرد پلنگان خبر میآید، اما در واقع اینقدر مردم دنیا به هم برخورد کردهاند که این حالت پیش آمده است.
هوش مصنوعی: گروهی که در این دنیا برای خودشان حساب و کتاب کرده و نفسشان را کنترل کردند، در دنیای دیگر از این محاسبه و حسابرسی آزاد خواهند بود.
هوش مصنوعی: در این بهار، افرادی که توبه کردهاند و از کارهای گذشته خود پشیمانند، از حالت انفعال و سکوت خود بیرون نمیآیند و همچنان در خانه میمانند.
هوش مصنوعی: افرادی که به نیازمندان و کسانی که در شرایط سخت قرار دارند توجهی ندارند، حتی اگر به بالاترین درجات و مقامها برسند، هنوز هم در جایگاه پایینتری قرار دارند.
هوش مصنوعی: عشاقی که بیخبر هستند را ملامت نکن، زیرا این افراد اگر هم وجود نداشته باشند یا اگر هم هستند، از خودشان بیخبرند.
هوش مصنوعی: از ارتباط با مردم دوری کن، صائب، چرا که دلهای آنان به اندازهٔ سیاهی، تاریکتر و غمگینتر هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
حریف مجلس ما خود همیشه دل میبرد
علی الخصوص که پیرایهای بر او بستند
کسان که در رمضان چنگ میشکستندی
[...]
چو زلف خویش چرا عهد یار بشکستند
چرا به تیغ جفا جان خستگان خستند
ز محنت شب هجران و اشتیاق وصال
به چشم حسرت ما راه خواب دربستند
قسم به روی چو خورشید تو که هشیاران
[...]
به هوش سیر چمن کن که شاهدان مستند
قرابه بر سر ابر بهار بشکستند
چمن پیاله کش است و صبا قدح پیمای
معاشران صبوحی ز خواب برجستند
به زیر خرقه نهان باده می خورد صوفی
[...]
ز فتنه ای دل و جانم به ناله بر دستند
که ناز و عشوه ز تاثیر صحبتش مستند
چگونه می به میان آورم در این مجلس
که باده حوصله سوز است و جمله بد مستند
کدام بزم بچیدم که تنگ حوصله گان
[...]
سبکروانکه به وحشت میان جان بستند
چو ناله سوخت نفس با نگاه پیوستند
نرستهاند شرر وحشیان این کهسار
که دل ز سنگ گرفتند و بر هوا بستند
نیاز طره اوکن اگر دلی داری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.