صبحدم مطلوب چون مست شراب آید برون
ز آه صدیقان او بوی کباب آید برون
کی شود ظاهر کرامت از ولی پیش نبی
ذره ها پنهان شود چون آفتاب آید برون
سال ها شد جای در ویرانهٔ دل کرده ام
عاقبت گنجی مگر از این خراب آید برون
عاشقی نسبت به سیماب است بهتانی به عشق
کی به گشتن بی قرار از اضطراب آید برون
بسکه خم در خم شکن در زلف او افتاده است
شانه را از پنجه هر مو انتخاب آید برون
یار را گم کرده ام از دل سراغش می کنم
می زنم فالی مگر از این کتاب آید برون
باده می نوشد سعیدا لیک نی چون اقدسی
خرقه اش را گر بیفشاری شراب آید برون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان حالات روحی و عواطف عاشقانه خود میپردازد. صبحی خوش را تشبیه به خروج مستی از شراب میکند و از عطر دلنشینی که ناشی از عشق و دعاهای صدیقین است، سخن میگوید. او به تأثیر کرامت اولیا در زندگی و ظهور قدرتهای پنهان اشاره کرده و از جستوجو برای پیدا کردن گنجی در ویرانه دل صحبت میکند. شاعری که عاشق است به بیقراری و اضطراب خود در پی یافتن معشوق اشاره میکند و از شانه زدن به موی یار و سراغ گرفتن از محبوب روایت میکند. در نهایت به بادهنوشی و اثرات آن در زندگی اشاره دارد و تاکید میکند که حتی در مواقعی که نعمتها و تجربههای عمیق وجود دارند، گاهی مشکلات و طاقتفرساهایی نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: در ابتدای روز، آرزوی دلنواز مانند مستی که از شراب سرخوش است، بهوجود میآید و از نالههای صادقان، عطر خوشی مانند بوی کباب به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی که ولی خدا در پیشگاه پیامبر ظاهر میشود، مانند آفتاب که به آسمان میآید، کرامت او نمایان میشود و ذرات نور در حضورش ناپدید میشوند.
هوش مصنوعی: سالهاست در خرابههای دل خود نشستهام و امیدوارم که روزی گنجی از این ویرانی به دست آورم.
هوش مصنوعی: عشق به مانند نوسانی است که از حالتی به حالت دیگر میکشد، چنان که انسان در شرایطی از عشق دچار بیقراری و اضطراب میشود، اما در جستجوی نشانههایی از امنیت و آرامش است. عشق میتواند انسان را به جایی برساند که از این اضطرابها خارج شود و به حالتی از سکون دست یابد.
هوش مصنوعی: به دلیل پیچیدگی و درهمریختگی زلف او، شانه از میان هر کدام از موها بیرون میآید و انتخاب میشود.
هوش مصنوعی: یار را گم کردهام و دل تنگم، به دنبال او هستم. فال میزنم تا شاید از این کتاب نشانهای دربارهاش پیدا کنم.
هوش مصنوعی: سعید برای خود شراب مینوشد، اما نه به مانند کسی که خرقهاش را به خاطر شراب بپوشاند؛ اگر زیاد به او فشار بیاوری، شراب از خرقهاش بیرون میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید برون
ز اول شبه تا دم صبح آفتاب آید برون
تا به چشم من خیال آن به آمد خواب رفت
چون نمک افتد درون دیده خواب آید برون
از جگر خونی که ریزم دل غذا میسازدش
[...]
با چنین حسن آن صنم گر بی حجاب آید برون
آفتاب از برقع و ماه از نقاب آید برون
گر شبی طالع شود بر بام چون بدرالدجا
تا صباح از شام زلفش آفتاب آید برون
تا بود مهمان چشم من خیال چشم او
[...]
دل چو گردد صاف آن مه بی حجاب آید برون
صبح چون گردید روشن، آفتاب آید برون
می جهد آتش چو شمع از دیده گریان من
هیچ کس نشنیده است آتش ز آب آید برون
بی دهن شو تا غم روزی نباید خوردنت
[...]
بس که آن گل صبحدم با آب و تاب آید برون
گر فشارم دیده برعکسش، گلاب آید برون
از فروغ چهره، ابرویش نمی آید به چشم
چون مه نو کز پناه آفتاب آید برون
نشکند بی دستبرد ساغر می سد شرم
[...]
شوخ شهرآشوب من گر بیحجاب آید برون
با تماشای جمالش آفتاب آید برون!
از می وصلش رقیبان جمله یکسر کامیاب
سوی عاشق آن جفاجو با عتاب آید برون!
در چمن بیروی او با گل چسان سازم نگه؟!
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.