گنجور

 
سعیدا

صبحدم مطلوب چون مست شراب آید برون

ز آه صدیقان او بوی کباب آید برون

کی شود ظاهر کرامت از ولی پیش نبی

ذره ها پنهان شود چون آفتاب آید برون

سال ها شد جای در ویرانهٔ دل کرده ام

عاقبت گنجی مگر از این خراب آید برون

عاشقی نسبت به سیماب است بهتانی به عشق

کی به گشتن بی قرار از اضطراب آید برون

بسکه خم در خم شکن در زلف او افتاده است

شانه را از پنجه هر مو انتخاب آید برون

یار را گم کرده ام از دل سراغش می کنم

می زنم فالی مگر از این کتاب آید برون

باده می نوشد سعیدا لیک نی چون اقدسی

خرقه اش را گر بیفشاری شراب آید برون

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کمال خجندی

گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید برون

ز اول شبه تا دم صبح آفتاب آید برون

تا به چشم من خیال آن به آمد خواب رفت

چون نمک افتد درون دیده خواب آید برون

از جگر خونی که ریزم دل غذا میسازدش

[...]

نسیمی

با چنین حسن آن صنم گر بی حجاب آید برون

آفتاب از برقع و ماه از نقاب آید برون

گر شبی طالع شود بر بام چون بدرالدجا

تا صباح از شام زلفش آفتاب آید برون

تا بود مهمان چشم من خیال چشم او

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از نسیمی
صائب تبریزی

دل چو گردد صاف آن مه بی حجاب آید برون

صبح چون گردید روشن، آفتاب آید برون

می جهد آتش چو شمع از دیده گریان من

هیچ کس نشنیده است آتش ز آب آید برون

بی دهن شو تا غم روزی نباید خوردنت

[...]

طغرای مشهدی

بس که آن گل صبحدم با آب و تاب آید برون

گر فشارم دیده برعکسش، گلاب آید برون

از فروغ چهره، ابرویش نمی آید به چشم

چون مه نو کز پناه آفتاب آید برون

نشکند بی دستبرد ساغر می سد شرم

[...]

طغرل احراری

شوخ شهرآشوب من گر بی‌حجاب آید برون

با تماشای جمالش آفتاب آید برون!

از می وصلش رقیبان جمله یکسر کامیاب

سوی عاشق آن جفاجو با عتاب آید برون!

در چمن بی‌روی او با گل چسان سازم نگه؟!

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه