گنجور

 
کمال خجندی

گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید برون

ز اول شبه تا دم صبح آفتاب آید برون

تا به چشم من خیال آن به آمد خواب رفت

چون نمک افتد درون دیده خواب آید برون

از جگر خونی که ریزم دل غذا میسازدش

فرت آتش باشد آن خون کز کباب آید برون

هر کجا باشد نشان پای او آنجا به چشم

خاک برداریم چندانی که آب آید برون

کی برون آبد البته از عهده بوسی که گفت

چون محال است آب حیران کز سراب آید برون

خرقه های صوفیان در دور چشم مست تو

سالها باید که از رهن شراب آید برون

با همه تقوی و زهد ار بشنود نامت کمال

از درون صومعه مست و خراب آید برون

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نسیمی

با چنین حسن آن صنم گر بی حجاب آید برون

آفتاب از برقع و ماه از نقاب آید برون

گر شبی طالع شود بر بام چون بدرالدجا

تا صباح از شام زلفش آفتاب آید برون

تا بود مهمان چشم من خیال چشم او

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از نسیمی
صائب تبریزی

دل چو گردد صاف آن مه بی حجاب آید برون

صبح چون گردید روشن، آفتاب آید برون

می جهد آتش چو شمع از دیده گریان من

هیچ کس نشنیده است آتش ز آب آید برون

بی دهن شو تا غم روزی نباید خوردنت

[...]

طغرای مشهدی

بس که آن گل صبحدم با آب و تاب آید برون

گر فشارم دیده برعکسش، گلاب آید برون

از فروغ چهره، ابرویش نمی آید به چشم

چون مه نو کز پناه آفتاب آید برون

نشکند بی دستبرد ساغر می سد شرم

[...]

سعیدا

صبحدم مطلوب چون مست شراب آید برون

ز آه صدیقان او بوی کباب آید برون

کی شود ظاهر کرامت از ولی پیش نبی

ذره ها پنهان شود چون آفتاب آید برون

سال ها شد جای در ویرانهٔ دل کرده ام

[...]

طغرل احراری

شوخ شهرآشوب من گر بی‌حجاب آید برون

با تماشای جمالش آفتاب آید برون!

از می وصلش رقیبان جمله یکسر کامیاب

سوی عاشق آن جفاجو با عتاب آید برون!

در چمن بی‌روی او با گل چسان سازم نگه؟!

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه