تا چون نیم به لب، لب جانان نمیرسد
آوازهای به گوش من از جان نمیرسد
باری است اوفتاده حمایل به گردنم
این دست تا به دامن خوبان نمیرسد
همصحبتان پخته طلب کن که چون کباب
جز سوختن ز صحبت خامان نمیرسد
ما را چه احتیاج به دارالشفای دل
دردی است درد ما که به درمان نمیرسد
از دست کوتهی است سعیدا اشارتی
تا دامنی که چاک گریبان نمیرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و ناامیدی شاعر در تلاش برای رسیدن به معشوق میپردازد. شاعر میگوید که حتی اگر به معشوق نزدیک شود، باز هم صدای او به گوشش نمیرسد و در حقیقت، به دنبال دلخوشی از دیدار خوبان است که به آن نمیرسد. او به اینکه صحبت با انسانهای نادان تنها منجر به درد و سوختن میشود اشاره میکند و میگوید که درد دلش به درمان نمیرسد. در نهایت، شاعر از محدودیتهای خود گلایه دارد و بیان میکند که به دنبال اشارهای از دیگری است ولی به آن دسترسی ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که هنوز به لبخند محبوبم نزدیک نشدهام، صدایی از دل من به گوش نمیرسد.
هوش مصنوعی: وزن و بار سنگینی بر دوش من افتاده که حتی این دستم هم نمیتواند به دامن خوبان برسد.
هوش مصنوعی: با افرادی که فهم و تجربه بیشتری دارند، معاشرت کن؛ زیرا صحبت با افراد نادان و بیتجربه فقط باعث آسیب رسیدن و هدر رفتن زمان میشود.
هوش مصنوعی: ما نیازی به مکانی برای درمان دل نداریم، زیرا درد ما چنان عمیق است که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: سعیدا، کوتاهی دست تو باعث شده که نتوانی به آنجا که دلت میخواهد دسترسی پیدا کنی، حتی به اندازهی یک چاک کوچک در گریبان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها، به پایگاه تو کیوان نمیرسد
در ساحت تو گنبد گردان نمیرسد
جایی رسیدهای به معالی و مرتبت
کآنجا به جَهْدْ فکرت انسان نمیرسد
آن میرسد به روضهٔ آمال از کفت
[...]
دردم فزود و دست به درمان نمیرسد
صبرم رسید و هجر به پایان نمیرسد
در ظلمت نیاز بجهد سکندری
خضر طرب به چشمهٔ حیوان نمیرسد
برخوان از آنکه طعمهٔ جانست هیچ تن
[...]
افسوس دست من که به کیوان نمیرسد
آوخ که دور چرخ به پایان نمیرسد
بر من نماند هیچ ملالی و محنتی
کز جور دور گنبد گردان نمیرسد
بادا شکسته چنبر گردون دون ازانک
[...]
جان در مقام عشق به جانان نمیرسد
دل در بلای درد به درمان نمیرسد
درمان دل وصال و جمال است و این دو چیز
دشوار مینماید و آسان نمیرسد
ذوقی که هست جمله در آن حضرت است نقد
[...]
آلوده شد بحرص درم جان عالمان
وین خواری از گزاف بدیشان نمیرسد
دردا و حسرتا که بپایان برسد عمر
وین حرص مرد ریگ بپایان نمیرسد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.