گنجور

 
عطار

جان در مقام عشق به جانان نمی‌رسد

دل در بلای درد به درمان نمی‌رسد

درمان دل وصال و جمال است و این دو چیز

دشوار می‌نماید و آسان نمی‌رسد

ذوقی که هست جمله در آن حضرت است نقد

وز صد یکی به عالم عرفان نمی‌رسد

وز هرچه نقد عالم عرفان است از هزار

جزوی به کل گنبد گردان نمی‌رسد

وز صد هزار چیز که بر چرخ می‌رود

صد یک به سوی جوهر انسان نمی‌رسد

وز هرچه یافت جوهر انسان ز شوق و ذوق

بویی به جنس جملهٔ حیوان نمی‌رسد

مقصود آنکه از می ساقی حضرتش

یک قطره درد درد به دو جهان نمی‌رسد

چندین حجاب در ره تو خود عجب مدار

گر جان تو به حضرت جانان نمی‌رسد

جانان چو گنج زیر طلسم جهان نهاد

گنجی که هیچ کس به سر آن نمی‌رسد

زان می که می‌دهند از آن حسن قسم تو

جز درد واپس آمد ایشان نمی‌رسد

تو قانعی به لذت جسمی چو گاو و خر

چون دست تو به معرفت جان نمی‌رسد

تا کی چو کرم پیله تنی گرد خویشتن

بر خود متن که خود به تو چندان نمی‌رسد

خود را قدم قدم به مقام بر پران

چندان پران که رخصت امکان نمی‌رسد

زیرا که مرد راه نگیرد به هیچ روی

یکدم قرار تا که به پیشان نمی‌رسد

چندین هزار حاجب و دربان که در رهند

شاید اگر کسی بر سلطان نمی‌رسد

در راه او رسید قدم‌های سالکان

وین راه بی‌کرانه به پایان نمی‌رسد

پایان ندید کس ز بیابان عشق از آنک

هرگز دلی به پای بیابان نمی‌رسد

چندان به بوی وصل که در خود سفر کند

عطار را به جز غم هجران نمی‌رسد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۳۹ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
وطواط

شاها، به پایگاه تو کیوان نمی‌رسد

در ساحت تو گنبد گردان نمی‌رسد

جایی رسیده‌ای به معالی و مرتبت

کآنجا به جَهْدْ فکرت انسان نمی‌رسد

آن می‌رسد به روضهٔ آمال از کفت

[...]

انوری

دردم فزود و دست به درمان نمی‌رسد

صبرم رسید و هجر به پایان نمی‌رسد

در ظلمت نیاز بجهد سکندری

خضر طرب به چشمهٔ حیوان نمی‌رسد

برخوان از آنکه طعمهٔ جانست هیچ تن

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

افسوس دست من که به کیوان نمی‌رسد

آوخ که دور چرخ به پایان نمی‌رسد

بر من نماند هیچ ملالی و محنتی

کز جور دور گنبد گردان نمی‌رسد

بادا شکسته چنبر گردون دون ازانک

[...]

نجم‌الدین رازی

آلوده شد بحرص درم جان عالمان

وین خواری از گزاف بدیشان نمیرسد

دردا و حسرتا که بپایان برسد عمر

وین حرص مرد ریگ بپایان نمیرسد

ابن یمین

فریاد از اینجهان که خردمند را ازو

بهره بجز نوایب و حرمان نمیرسد

دانا بمانده در غم تدبیر روزیش

یکذره غم بخاطر نادان نمیرسد

جاهل بمسند اندرو عالم برون در

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه