نقاش قضا نسخهٔ ابروی بتان را
گویا که به تصویر کشیده است کمان را
هرگز نه گشوده است و نه بسته است مه من
از ناز، میان را وز انداز دهان را
عمری است که در دامن زلف تو زدم دست
شاید که به چنگ آورم آن موی میان را
ای بی خبران از غم او مرده دلانید
جز مرگ چه تعبیر بود خواب گران را
در دور رخت روی نداده دل جمعی
زلف تو و بخت من و چشم نگران را
تا جوهر معنی نزند جوش به خاطر
زنهار مده آب سخن، تیغ زبان را
روی تو ندیدیم و به کویت نرسیدیم
هر چند دویدیم سراسر دو جهان را
مه از خط فرمان تو بیرون نه برآمد
خورشید در این دایره پیچید عنان را
تا زلف تو زنجیر عدالت به میان بست
فرقی نتوان کرد ز هم پیر و جوان را
گر از لب شیرین تو یک نکته بگویند
از یاد رود کندن کان کوهکنان را
گردون اثر مهر تو آورد و مه نو
شد مشتری و برد به هم سود و زیان را
عشقت که دو عالم به دو انگشت، فنا کرد
اثبات یکی کرد خدای دو جهان را
بحر از نظر جاذبه یک قطرهٔ اشکی است
گردی است که افشانده ز پا ریگ روان را
گردون چه خبر دارد و دوران چه شناسد
حق نظر و دود دل سوختگان را
چشم تو مگر نشئه دهد باده کشان را
تیغ تو مگر آب دهد تشنه لبان را
از بسکه به جان آمده ایم از غم آن شوخ
ما دوست نداریم بجز دشمن جان را
طالع شده تا مهر تو از مشرق امید
شد روز شب تیرهٔ دین مغربیان را
هر حکم که رانده قلم معجزهٔ تو
در ضبط درآورده زمین را و زمان را
دادی تو منادی که در این موسم دلکش
دارند گلو را و ببندند دهان را
تا شام به روی همه از مشرق و مغرب
بستند در قلعهٔ شهر رمضان را
کردند برای تبع و آل تو پیدا
آراسته با زینت و فر خلد جنان را
بربست لب از وصف کمال تو سعیدا
حاجت نبود مدح صفات تو بیان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و از درد دل عاشقانه شاعر حکایت میکند. شاعر از ابرو و زلف معشوق خود میگوید و اشاره میکند که این زیباییها هیچگاه باز یا بسته نشدهاند. او از سالها اندیشیدن به معشوق و تلاش برای کسب محبت او صحبت میکند. به نظر میرسد او در جستجوی معشوق بوده ولی نتوانسته به او برسد. شاعر همچنین به تأثیر عشق بر روی جهان و دو عالم اشاره کرده و میگوید که عشق او تمام هستی را تحت تأثیر قرار داده است. در نهایت، شاعر به پیامی در مورد رمضان و روحانیت آن اشاره میکند و بر ضرورت سکوت در برابر وصف کمال معشوق تأکید میکند.
هوش مصنوعی: نقاش تقدیر بهخوبی ابروی زیبارویان را به تصویر کشیده است، بهگونهای که نشاندهندهٔ زیبایی خاصی است.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به زیبایی و جذابیت شخصی اشاره دارد که نه تنها دلبری و ناز دارد، بلکه در میانه پاسخهایش نیز همیشه در تعادل و در دسترس باقی مانده است. به عبارتی، این شخص همواره با لبخند و ناز خود، محیط را تحت تأثیر قرار میدهد و احساسات را در میانه باز و بسته نگه میدارد.
هوش مصنوعی: سالهاست که در کنار زلفهای تو دست میزنم و امید دارم که بتوانم آن موی وسطی را به چنگ آورم.
هوش مصنوعی: ای کسانی که از درد او بیخبرید، دلهایتان مرده است. جز مرگ، چه معنایی میتواند برای خواب سنگین و طولانی شما وجود داشته باشد؟
هوش مصنوعی: در دوری از تو، دل کسی نمیتواند جمع شود و از زیبایی زلف تو و سرنوشت من و چشمان پر از نگرانی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عمق و معنی واقعی بیان نشود، بهتر است که از گفتن سخنان بدون فکر و بیمحتوا اجتناب کنی.
هوش مصنوعی: ما نتوانستیم چهرهات را ببینیم و به کوی تو برسیم، هرچند که در تمامی دنیا دویدیم و تلاش کردیم.
هوش مصنوعی: ماه از زیبایی تو نمایان نشد و خورشید در این دایره نتوانست مسیرش را عوض کند.
هوش مصنوعی: زمانی که زلف تو به عنوان نشانهای از عدالت بر میان بسته شده، هیچ تفاوتی بین پیر و جوان دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر از زبان شیرین تو یک نکته بگویند، تمام زحمات کوهکنان برای کندن کوهها از یاد میرود.
هوش مصنوعی: جهان تحت تأثیر عشق تو تغییر کرد و ماه شکل تازهای به خود گرفت، سیاره مشتری نیز به بینش و تأثیرات دوطرفه مشغول بود.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شد که دو جهان به سادگی ناپدید شوند و تنها وجود خداوند را ثابت کند.
هوش مصنوعی: در اینجا میگویند که در مقایسه با عظمت دریا، یک قطره اشک اهمیت چندانی ندارد و مانند دانههای ریزی است که به خاطر نیروی جذب زمین، از پا جدا شده و به زمین میافتند. به عبارت دیگر، این شعر نشاندهندهٔ کوچک بودن و ناچیز بودن چیزهای بزرگ در برابر عظمت دیگر چیزهاست.
هوش مصنوعی: آسمان چه خبر دارد و زمان چه چیزی را میفهمد؟ فقط خداوند میداند درد و رنج دل سوختگان را.
هوش مصنوعی: چشمان تو انگار که باعث شور و نشاط بادهنوشان میشود و تیغ تو انگار که برای تشنهلبان، آب میآورد.
هوش مصنوعی: ما آنقدر از غم آن معشوق درآمدهایم که حتی جان خود را جز به دست دشمن نمیخواهیم.
هوش مصنوعی: قسمت خوب و دلگرمکنندهای از سرنوشت من رقم خورده است که عشق و محبت تو مانند نوری از سمت شرق ظاهر شده و تاریکی و ناامیدی را که بر دین مغربنشینان حاکم بود، روشن کرده است.
هوش مصنوعی: هر فرمانی که قلم تو صادر کرده، به گونهای معجزهآسا زمین و زمان را تحت کنترل خود درآورده است.
هوش مصنوعی: تو گفتی که در این فصل زیبا، صداها و نواها پر رونق است و باید سنگینتر بر دلها بنشینی و گفتگوها را خاموش کنی.
هوش مصنوعی: تا غروب خورشید، افقهای شرق و غرب به خاطر فرارسیدن شهر رمضان، به صورت نمادینی بر روی همه بسته شده است.
هوش مصنوعی: آنان برای تو و خاندان تو، به زیبایی و با زینت، به تصویر کشیدند که بهشت را زینت دادهاند.
هوش مصنوعی: سعیدا از زیباییهای تو سخن گفتن را بیفایده میداند و نیازی به وصف و ستایش صفات تو نمیبیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواهی که نیاری به سوی خویش زیان را
از گفتن ناخوب نگهدار زبان را
گفتار زبان است ولیکن نه مرا نیز
تا سود به یک سو نهی از بهر زیان را
گفتار به عقل است، که را عقل ندادند؟
[...]
ای شاه! تویی شاه، جهان گذران را
ایزد به تو دادهست زمین را و زمان را
بردار تو از روی زمین قیصر و خان را
یک شاه بسنده بود این مایه جهان را
آسان گذران کار جهان گذران را
زیرا که جهان خواند خردمند جهان را
پیراسته می دار به هر نیکی تن را
آراسته می خواه به هر پاکی جان را
میدان طمع جمله فرازست و نشیب است
[...]
نوروز جوان کرد به دل پیر و جوان را
ایام جوانی است زمین را و زمان را
هر سال در این فصل برآرد فلک از خاک
چون طبع جوانان جهان دوست جهانرا
گر شاخ نوان بود ز بی برگی و بی برگ
[...]
آراست جهاندار دگرباره جهان را
چو خلد برین کرد، زمین را و زمان را
فرمود که تا چرخ یکی دور دگر کرد
خورشید بپیمود مسیر دوران را
ایدون که بیاراست مر این پیر خرف را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.