نوشِ این غمخانه در دنبال دارد نیش را
شکوهای از تلخکامی نیست دوراندیش را
سوزِ دل از دست میگیرد عنانِ اختیار
شمع نتواند گره زد اشک و آهِ خویش را
خالِ مشکین است ازان سیبِ ذَقَن ظاهر شده؟
یا شبِ قدری است گِرد آورده نورِ خویش را
حاصلی غیر از جگر خوردن ندارد راستی
نان به خون تر میشود صبحِ صداقتکیش را
پیشِ پای فکرِ رنگین هیچ راهی دور نیست
چون حنا یک شب به هندستان رساند خویش را
میرود از کوتهاندیشی به استقبالِ مرگ
بی ضرورت میدواند هر که اسبِ خویش را
گرچه میسازند خود را دیگران در خانه جمع
گم کند در خانهٔ آیینه خودبین خویش را
پاسِ همراهانِ کاهل سنگِ راهِ من شده است
ورنه صائب من به منزل میرساندم خویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و اندوهی عمیق میپردازد و نشان میدهد که زندگی پر از غم و تلخی است. شاعر از نیش غم و تلخکامی میگوید و به این نکته اشاره میکند که سوز دل و اندوه، اختیار و کنترل را از انسان میگیرد. همچنین، به زیبایی و نور ناشی از مشکلات و دردها اشاره میشود. سارقان زندگی از کوتهفکری و نزدیکی به مرگ انتقاد میکنند و در نهایت، شاعر احساس بیدلی و سرگشتگی در روابط انسانی را مطرح میکند. یادآوری میشود که حتی در جمعها ممکن است انسان خود را گم کند و به دنبال نشانی از خود بگردد.
هوش مصنوعی: در این غمخانه، نوشیدن به دنبال خود زهر را به همراه دارد و هیچ شکایتی از تلخی زندگی وجود ندارد، مگر برای کسی که دوراندیش و با بصیرت است.
هوش مصنوعی: دل که بسوزد، اختیار از دست میرود و شمع نمیتواند گریه و آه خود را کنترل کند.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و رمز و راز وجود اشاره دارد. سوال میکند که آیا نشانههای سیاه در چانه، نیکوییهای یک معشوق هستند یا این که مانند شبی پرنور و ارزشمند، روشنایی خاصی را به وجود آوردهاند. در کل، شاعر به زیبایی ظاهری و تاثیر آن بر روح و احساسات انسان تأکید میکند.
هوش مصنوعی: به جز درد و رنج، نتیجهای برای صداقت وجود ندارد، چرا که حقیقتاً نان با خون و درد جان میگیرد و صبح صادقانهای به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: فکرِ خلاق و پررنگ هیچ مانعی در پیش ندارد، همانطور که حنا در یک شب خود را به هند میرساند.
هوش مصنوعی: هر کسی که با نگرش کوتاهمدت و بیفکری به زندگی نگاه کند، بدون آنکه نیازی باشد، به سمت مرگ میشتابد و در این مسیر به اسب خود فشار میآورد.
هوش مصنوعی: هرچند دیگران ممکن است خود را به شکلها و نقشهای مختلف در معرض نمایش قرار دهند، اما در نهایت، در خانهٔ خود و در مقابل آینه، واقعاً خود را به خوبی نمیشناسند و در میان جمع گم میشوند.
هوش مصنوعی: همراهان تنبل و بیتحرک من، سنگلاخ و مانع سیر و سفر من شدهاند؛ وگرنه من خودم با تلاش و کوشش به منزل و مقصدم میرسیدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
درنگر اندر رخ من تا ببینی خویش را
درنگر رخسار این دیوانهٔ بیخویش را
عشق من خالی و باقی را به زیر خاک کرد
آن گذشته یاد نارد ننگرد مر پیش را
تا ز موی او در آویزان شدست این جان من
[...]
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
اختیار آن است کاو قسمت کند درویش را
آن که مکنت بیش از آن خواهد که قسمت کردهاند
گو طمع کم کن که زحمت بیش باشد بیش را
خمر دنیا با خمار و گل به خار آمیختهست
[...]
من ز بهرت دوست دارم جان عشقاندیش را
کز سگان داغ او کردم دل درویش را
وقت را خوش دار بر روی بتان، چون رفتنی ست
یاد کن آخر فرامش کشتگان خویش را
عقل اگر گوید که عشق از سر بنه، معذور دار
[...]
بیش از این مپسند در زاری منِ درویش را
پادشاهی رحمتی فرما گدای خویش را
چارهٔ درد دل ما را که داند جز غمت
غیر مرهم کس نمی داند دوای ریش را
چون سر زلف تو پیش چشم دزدی پیشه کرد
[...]
من که جا کردم به دل آن کافر بدکیش را
گوش کردن کی توانم قول نیک اندیش را
ناصحا سودای بدخویی چنین می داردم
ورنه کس هرگز چنین رسوا نخواهد خویش را
رسم دلجویی ندارد یارب آن سلطان حسن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.