ز حسن شوخ تو نظاره تماشایی
سفینه ای است که گردیده است دریایی
مرا چو سایه نهالی که می کشد بر خاک
خبر ز سایه خود نیستش ز رعنایی
به بوی خون بتوان یافت همچو نافه مشک
ز فکر زلف تو شد هر سری که سودایی
چگونه قطره کشد در کنار دریا را؟
به روزگار تو رحم است بر تماشایی
فلک ز جلوه او چون کتان ز هم می ریخت
اگر نظیر تو می بود مه به زیبایی
ز اشتیاق تو دست ز کار رفته من
فلاخنی است که سنگش بود شکیبایی
به رغم من لب خود می گزی، نمی دانی
که باده نشائه خون می دهد به تنهایی
زبان خموش پسندیده است در پیری
ز شمع خوش نبود صبح مجلس آرایی
به عیب خویش چو صائب کسی که راه نبرد
گلی نچید ز نور چراغ بینایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف جذابیت و زیباییهای یک معشوق میپردازد. شاعر با استفاده از تشبیهات مختلف، نظیر سفینهای که در دریایی غرق شده یا سایهای که نازک است، احساسات عمیق خود را بیان میکند. او به اشتیاق و دلتنگی خود اشاره میکند و به تماشایی بودن معشوقش تأکید میکند. در نهایت، شاعر به تجربیات زندگی و پیری اشاره میکند و اهمیت زبان خاموش و عدم نحوه ابراز احساسات را بررسی میکند. شعر در کل شگفتی و زیبایی معشوق را به تصویر میکشد و بیانگر دلتنگی و عشق نویسنده است.
هوش مصنوعی: زیبایی دلربای تو مانند یک نمایش شگفتانگیز است که به کشتیای تبدیل شده که در دل دریا شناور است.
هوش مصنوعی: من مانند سایهی درختی هستم که بر زمین میافتد و از زیبایی و جذابیتی که دارد، خود خبر ندارد.
هوش مصنوعی: با بوی خون میتوان به عطر مشک پی برد، همانگونه که هر فردی که دلبسته توست، تحت تأثیر افکار و تمنای زلفهای تو قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که یک قطره آب در کنار دریا خود را ببیند و احساس بزرگی کند؟ زمان کنونی به ما رحم دارد و به ما اجازه میدهد که زیباییها را تماشا کنیم.
هوش مصنوعی: اگر ماهی به زیبایی تو بود، آسمان به خاطر زیباییات مانند کتان از هم میریخت و دچار تغییر میشد.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و اشتیاق تو، من از همه کارهایم دست کشیدهام. حالا مثل فلاخنی شدهام که سنگش نشاندهندهی صبر و شکیباییام است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من مایلم که لب از لب تو بر نداشته باشم، تو نمیدانی که نوشیدن تنهایی مثل بادهای است که اثرش به عمق روح و تن میرسد.
هوش مصنوعی: در پیری بهتر است که انسان سکوت اختیار کند، زیرا مانند شمعی که خاموش میشود، دیگر زیبایی و جذابیت جوانی را ندارد و صبح، وقتی که جلسهای شروع میشود، دیگر جایی برای زینت و شکوه نیست.
هوش مصنوعی: اگر کسی عیوب خود را نبیند و به اصلاح آنها نپردازد، مانند این است که نتواند از نور بیناییاش بهرهبرداری کند و در نتیجه گلی هم نمیچید. یعنی، باید با آگاهی از نقاط ضعف خود، برای بهبود آنها تلاش کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرفتمت که رسیدی بدانچه میطلبی
گرفتمت که شدی آنچنان که میبایی
نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان
نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!
بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی
چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی
مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو
کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟
زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا
[...]
بر من آمد دوش آن در چشم بینائی
ز بهر جستن تدبیر رای فردائی
هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد
بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی
چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند
[...]
کریم بار خدایا به ما توبه شائی
غریب نیست اگر بر همه ببخشائی
اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم
نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی
به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما
[...]
بزرگوارا در انتظار بخشش تو
نمانده است مرا طاقت شکیبائی
سه چیز رسم بود شاعران طامع را
نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی
اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.