فاش خواهد شد ز آهم عشق پنهان باختن
ز اضطراب شمع من گل می کند جان باختن
اختراع تیزدستی های سودای من است
سینه را در عاشقی پیش از گریبان باختن
می کند زنجیریان حلقه زلف ترا
شانه با چندین زبان تلقین ایمان باختن
گوی خورشید از گریبان فلک بیرون کند
زلف او گر سر فرو آرد به چوگان باختن
ننگ خواهش لذت عمر ابد را می برد
آبرو نتوان برای آب حیوان باختن
صائب از من یاد دارد شبنم این بوستان
چشم در نظاره خورشیدرویان باختن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عشق و دلتنگی اشاره دارد. شاعر به بیان درد و رنج ناشی از عشق پنهان میپردازد و از باختن جان و دل خود در این عشق میگوید. او به تیزدستی و زیرکی عشق اشاره میکند که باعث میشود از دست دادن شوق و هیجان را تجربه کند. همچنین، اشارههایی به زنجیرهای عشق و زیباییهای معشوق دارد که میتواند زندگی را تحتتاثیر قرار دهد. در نهایت، شاعر به یادآوری زیبایی و نور خورشید شوقانگیز مربوط به معشوق پرداخته و به فراق و دلتنگی خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: از دل پرآشوبم عشق نهفته برملا خواهد شد، با نالهام. اضطراب وجودم مانند شمعی است که در حال ذوب شدن است و جانم را به خطر میاندازد.
هوش مصنوعی: در عشق و علاقه، من تواناییها و مهارتهای خود را به کار گرفتهام، طوری که قبل از اینکه واقعا وارد عشق شوم، آمادهی پذیرش درد و نقصان آن شدم.
هوش مصنوعی: زنجیریان به شانه زلف تو مشغولند و با زبانهای مختلف به دیگران یاد میدهند که ایمان خود را از دست بدهند.
هوش مصنوعی: اگر خورشید از آسمان بیرون بیاید و زلف او را در بر بگیرد، میتواند نشاندهنده قدرت و زیبایی او باشد. این تصویر از جدل با چوگان، به معنای مبارزهای است که به وضوح نمایشدهندهی توانایی و مهارت در شرایط خاص است.
هوش مصنوعی: ننگ و شرم از خواستههای زودگذر، اعتبار و آبروی انسان را برای پیروزی در لذتهای کوتاهمدت نمیارزد. نمیتوان به خاطر این لذتها اعتبار و آبرو را از دست داد.
هوش مصنوعی: صائب به خاطر دارد که در این باغ، شبنمها در انتظار تابش خورشید نشستهاند و جذابیت زیباییهای آنها را به نمایش میگذارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن
با سر اندر کوی دلبر عشق نتوان باختن
آتشم در جان گرفت از عود خلوت سوختن
توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن
اسب در میدان رسوایی جهانم مردوار
[...]
شیوه مردان نباشد عشق پنهان باختن
کمتر از پروانه نتوان بود در جان باختن
در مقامرخانه رندان با همت در آی
تا ببینی از گدایان ملک سلطان باختن
در خرابات محبت کار سرمستان بود
[...]
کار عشاق است جان در عشق جانان باختن
عشق جانان در حقیقت نیست جز جان باختن
کر کنم جان در سر سودای وصلش باک نیست
زانکه در کوی سلامت عشق نتوان باختن
تا ز عاج و انبوسش گوی و چو کان کرده اند
[...]
نیست بازی با رخ او عشق پنهان باختن
با چنان رخ غایبانه نیست آسان باختن
جان بسی در باخت عاشق تا به آن رخ عشق باخت
پاکباز آمد مقامر از فراوان باختن
تا بری از من به بازی جان و سر وآنگه روان
[...]
با مسلمان زادگان تا کی دل و جان باختن
بعد ازین خواهم به ترسازاده ایمان باختن
بر امید یک نگاه مرحمت می بایدم
خویش را چون سرمه در چشم عزیزان باختن
تشنه چندین راه ظلمت کرده طی حیف است حیف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.