چنان ز دل گذرد صاف تیر مژگانش
که گرد سرمه نریزد ز طرف دامانش
به نشتر مژه خون میگشاید از رگ سنگ
ز بس که تشنه خون است چشم فتانش
نهفته است درین رشته عقد گوهرها
مشو به چین جبین ناامید از احسانش
دگر به رشته تدبیر برنمیآید
نگاه هر که فتد بر چه زنخدانش
چو شانه هر دل چاکی کف نیاز شده است
فتد به دست که تا زلف عنبرافشانش
سرش ز گوی سبکتر ز تن جدا گردد
فتاد دیده هر کس به دست و چوگانش
به آب تیغ کند سبز، خط مشکین را
ز بس که تشنه خضرست آب حیوانش
به زور، چهره خود را شکفته میدارم
چو پستهای که کند زخم سنگ خندانش
چهار فصل بهارست عندلیبی را
که زیر بال و پر خود بود گلستانش
به راه عشق قدم را شمرده نه صائب
که هست از آبله پادیده ور بیابانش
جواب آن غزل حافظ است این صائب
که جان زندهدلان سوخت در بیابانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی و مینیاتور چشمها و چهرهی محبوب میپردازد. شاعر اشاره میکند که چشمان معشوق به قدری جذاب و فریبندهاند که مانند تیری به دل آدمی نفوذ میکنند. همچنین، او به گوهری که در چین جبین محبوب نهفته است اشاره میکند و از زلفهای او به عنوان عنبرافشان یاد میکند. شاعر به تمایل خود برای جلب توجه معشوق و زیباییهای او پرداخته و از تشنگی دل و جان خود برای او سخن میگوید. در نهایت نیز به عشق و تجربههای عاشقانهای که در بیابان عشق وجود دارد، اشاره میشود. این شعر هم به زیبایی و هم به معانی عمیق عشق و تعلقات انسانی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: چنان زیبایی در نگاه او وجود دارد که به محض اینکه به دل آدمی نفوذ کند، هیچ گونه آثاری از سرمه بر دامانش باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: چشم جذاب او به قدری تشنه خون است که مانند نشتر، از مژهاش خون میریزد و این تشنگی به حدی است که احساس میکنیم حتی سنگ را نیز متلاشی میکند.
هوش مصنوعی: در این رشته که از گوهرها تشکیل شده، چیزهای باارزشی نهفته است. ناامید نباش و از لطف او ناامید نشو.
هوش مصنوعی: دیگر کسی نمیتواند با تدبیر و فکر خود به چیزی دست یابد، هنگامی که نگاهی به زیبایی و جذابیت او بیندازد.
هوش مصنوعی: هر دل مانند شانهای پر از زخم و درد شده و اکنون نیازمند یاری است تا بتواند گیسوهای پریشان و زیبای خود را به دست بیابد و سامان دهد.
هوش مصنوعی: سرش از گوی سبکتر و جدا میشود، و هر کس که را میبیند، به دست و چوبش نگاه میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و شفافیت رنگ سبز اشاره میکند و از آب تیغی یاد میکند که خطوط مشکی را به خوبی از هم جدا میکند. این تصویر به تشنگی و نیاز خضر، نماد زندگی و بقاء، به آب حیات اشاره دارد که او را به جستجوی آب زندگی وادار کرده است. به طور کلی، این شاعر احساس شوق و نیاز به آب و زندگی را به زیبایی توصیف میکند.
هوش مصنوعی: به سختی سعی میکنم لبخند بزنم، مانند پستهای که اگر به آن ضربهای زده شود، ناچار به باز شدن میشود.
هوش مصنوعی: یک پرندهی خوش آواز در کنار خود باغی سرسبز و گلدار دارد و هر چهار فصل بهار را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، باید با احتیاط گام برداشت، زیرا هر فردی که بلافاصله و بدون تفکر قدم میبرد، ممکن است مانند کسی که از بیماری آبله آسیب دیده، دچار مشکلات جدی شود.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که پاسخ غزل حافظ، این است که جان انسانهای زندهدل در بیابان عشق و ماندن در آن سوخته و از بین رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز خواب خوش چو برانگیخت عزم میدانش
مه دو هفته پدید آمد از گریبانش
به روی خویش بیاراست عید گاه و مرا
نمود هر نفسی ماتمی ز هجرانش
فراز مرکب تازی سوار گشت چنانک
[...]
صلای عشق، که ساقی ز لعل خندانش
شراب و نقل فرو ریخته به مستانش
بیا، که بزم طرب ساخت، خوان عشق نهاد
برای ما لب نوشین شکر افشانش
تبسم لب ساقی خوش است و خوشتر از آن
[...]
خوش است درد که باشد امید درمانش
دراز نیست بیابان که هست پایانش
نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست
که جان سپر نکنی پیش تیربارانش
عدیم را که تمنای بوستان باشد
[...]
صباح عید که برخاست عزم میدانش
چو صبح مطلع خورشید شد گریبانش
بر آمد از دل پر خون عاشقان تکبیر
در آن زمان که بدیدند روی رخشانش
به باد پای روان بر چو آذری بر زین
[...]
خوشست درد که باشد امید درمانش
خوشا سری که نباشد به عشق سامانش
وصال کعبه مقصود اگر طلب داری
قدم مزن که نباشد حد بیابانش
دلم رسید به جان و به جان رسید دلم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.