چند جان سختی ما سنگ ره ما باشد؟
صدف ما گره خاطر دریا باشد
رحمت آن نیست که طاعت نکند عصیان را
سیل یک لحظه غبار دل دریا باشد
نیستم عقل که مردود نظرها باشم
درد عشقم که مرا در همه دل جا باشد
طالب گوهر عشقی، دل روشن به کف آر
لگن شمع تجلی ید بیضا باشد
اشک عشاق، نظر بسته به دامان آید
طفل این قوم گریزان ز تماشا باشد
هر که با دختر رز دست در آغوش کند
می خورم خونش، اگر پنبه مینا باشد
عجبی نیست که رفتار فراموش کند
عرق از بس به رخش محو تماشا باشد
هر که را درد طلب نیست غم رزق خورد
رزق ما در قدم آبله پا باشد
دل صائب نکشد ناز ترشرویی بحر
روزی این صدف از عالم بالا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و دردهای ناشی از آن میپردازد. شاعر به وضعیت انسانها در مقابل عشق و longing اشاره میکند و به تفاوتهای بین طاعت و عصیان پرداخته است. او اظهار میکند که عشق میتواند در قلب هر کسی جای داشته باشد و در جستجوی عشق، انسان باید به ارزشهای بالاتر دست یابد. همچنین در برابر زیباییها و زیبایی شناختی منحصربهفرد عشق هشدار میدهد. به طور کلی، شعر به تلاطمهای عاطفی و جستجوی عمیق روحی در دنیای عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چند بار باید سختیهای زندگی را تحمل کنیم؟ آیا ارزش ما مانند صدفی است که در دل دریا گمشده باشد؟
هوش مصنوعی: رحمت واقعی این نیست که گناهکار از خود نگذره و از راه طاعت دوری کند. گناه مثل سیلی است که یک لحظه دل دریا را به غبار تبدیل میکند، اما این غبار دائمی نیست.
هوش مصنوعی: من عقل نیستم که مورد قبول نظرها نباشم، بلکه درد عاشقانهام است که در قلب همه جا دارد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال عشق واقعی هستی، شمع روشنایی در دل خود را در دست بگیر؛ زیرا در این حالت، صفای دل همچون معجزهای درخشنده و دلنواز خواهد بود.
هوش مصنوعی: اشک عاشقان به دامن میرسد، در حالی که بچههای این قوم از تماشا و دیدن دوری میکنند.
هوش مصنوعی: هر کسی که با دختر زیبایی رابطه داشته باشد، عواقب بدی در انتظارش خواهد بود، حتی اگر آن زیبایی به ظاهر نرم و بیخطر باشد.
هوش مصنوعی: هیچ عجیب نیست که انسان در اثر زیبایی و جذابیت دیگری، رفتارهای خود را فراموش کند، چرا که آنقدر محو تماشای او میشود که از خود بیخود میگردد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال درد و رنج نیست، نگران معیشت و روزی خود نیز نخواهد بود؛ چرا که روزی ما در جایی قرار دارد که شاید به آسانی به دست نیاید.
هوش مصنوعی: دل صائب طاقت زیبایی و ناز این معشوقی را ندارد، چرا که این گوهر زیبا از آسمان و عالم بالاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت آنست که بر دشت تماشا باشد
باغ را زینت و زیب از گل رعنا باشد
هر که او جانور است آرزوی یار کند
هر که را هست دلی عاشق و شیدا باشد
ذره سنگ همه لعل بدخشان گردد
[...]
همه کس را نظری از تو تمنا باشد
این نوع همه از دیده بینا باشد
دوش در خواهش یک بوسه رقیب تو مرا
چیزها گفت که دشنام تو حلوا باشد
تیر و خنجر فکن از دست و بنازیم بکش
[...]
هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد
پای از این دایره بیرون نَنِهَد تا باشد
من چو از خاکِ لحد لاله صفت برخیزم
داغِ سودای توام سِرِّ سُویدا باشد
تو خود ای گوهرِ یک دانه کجایی آخِر
[...]
تا به کی این دل من واله و شیدا باشد؟
تا به کی در هوس عشق و تمنا باشد؟
دل و جان رفت ز دستم،چه کنم،درمان چیست؟
مدد جان و دل از عز تعالا باشد
آن زمانی که نقاب از رخ خود بگشاید
[...]
هر که را مهر تو اندر دل شیدا باشد
پای او را همه بر دیده من جا باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.