گنجور

 
صائب تبریزی

عاشقان را چه غم از سلسله پا باشد؟

موج کی مانع آمد شد دریا باشد؟

پیش چشمی که نرفته است ازو آب حیا

در و دیوار جهان دیده نابینا باشد

سنگ را صنعت فرهاد به حرف آورده است

ناز تحسین نکشد کار چو گویا باشد

با نسیم سحری دست و گریبان گردد

رشته شمع، گر از پنبه مینا باشد

قلزم از روی گهر گرد یتیمی نبرد

یوسف مصر به صد قافله تنها باشد

شمع در پرده فانوس نماند پنهان

هر چه در دل بود از جبهه هویدا باشد

در تنوری چه قدر جلوه نماید طوفان؟

شور دیوانه به اندازه صحرا باشد

چهره عاقبت کار به روشن گهران

هم ز آیینه آغاز هویدا باشد

خال رخسار تو از زلف دلاویزترست

نقطه ای نیست درین صفحه که بیجا باشد

کف بی مغز چه پروای معلم دارد؟

روی عنبر سیه از سیلی دریا باشد

نکشد سر به گریبان خجالت صائب

هر که امروز در اندیشه فردا باشد

 
 
 
مجد همگر

وقت آنست که بر دشت تماشا باشد

باغ را زینت و زیب از گل رعنا باشد

هر که او جانور است آرزوی یار کند

هر که را هست دلی عاشق و شیدا باشد

ذره سنگ همه لعل بدخشان گردد

[...]

کمال خجندی

همه کس را نظری از تو تمنا باشد

این نوع همه از دیده بینا باشد

دوش در خواهش یک بوسه رقیب تو مرا

چیزها گفت که دشنام تو حلوا باشد

تیر و خنجر فکن از دست و بنازیم بکش

[...]

حافظ

هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد

پای از این دایره بیرون نَنِهَد تا باشد

من چو از خاکِ لحد لاله صفت برخیزم

داغِ سودای توام سِرِّ سُویدا باشد

تو خود ای گوهرِ یک دانه کجایی آخِر

[...]

قاسم انوار

تا به کی این دل من واله و شیدا باشد؟

تا به کی در هوس عشق و تمنا باشد؟

دل و جان رفت ز دستم،چه کنم،درمان چیست؟

مدد جان و دل از عز تعالا باشد

آن زمانی که نقاب از رخ خود بگشاید

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
صوفی محمد هروی

هر که را مهر تو اندر دل شیدا باشد

پای او را همه بر دیده من جا باشد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه