به هر نوعی که می خواهد دلت بشکن دل ما را
که از مستان نمی گیرند خون جام و مینا را
ز هجر عافیت دشمن تبی در استخوان دارم
که نبضم مضطرب سازد سرانگشت مسیحا را
حساب سال و ماه از کارفرمایان چه می پرسی؟
چه داند سیل بی پروا شمار ریگ صحرا را؟
ازان روزی که جست آهوی او از دام من صائب
به ناخن می خراشد سیل اشکم روی صحرا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ درد و رنج ناشی از جدایی و فراق است. شاعر به معشوقهاش میگوید که هر طور که میخواهد دل او را بشکند، زیرا دل او برای غم و اندوه آماده است و همواره در حال ناملایمات زندگی به سر میبرد. او از احساس تنهایی و کمبود عشق رنج میبرد و به بیمعنایی زمان و تقویم در چنین حالتی اشاره میکند. همچنین، یادآور میشود که اشکهایش مانند سیل در حال ریختن است و غم فراق برایش غیرقابل تحمل شده است. شاعر با بیان تصاویر زیبا و دردناک، عمق احساسات خود را در مورد عشق و جدایی بیان میکند.
هوش مصنوعی: هرگونه که بخواهی، دل ما را بشکن، چون دل ما به عشق و شادمانی تعلق دارد و از عاشقان خون خوشی را نمیگیرند.
هوش مصنوعی: از دوری راحتی دشمن، در بدنم دردی دارم که نبض من را به تپش وا میدارد و انگشتان مسیحا را به حیرت میآورد.
هوش مصنوعی: چرا از کارفرمایان در مورد سال و ماه سوال میکنی؟ آنها چه میدانند که سیل بیپروا چگونه میتواند شنهای صحرا را بشمارد؟
هوش مصنوعی: از آن روزی که آهوی محبوبم از چنگ من فرار کرد، اشکهایم همچون سیل بر روی دشت میریزند و او را با ناخن میخراشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
زر افشانید بر پیلان جرسهای مدارا را
برآرید آن فریدون فر درفش چرخ بالا را
زمین از سنبل و سوسن شده پر عنبر سارا
ز گلنار و گل و خیری شده یاقوت گون خارا
زهی از امر و نهی تو نظامی دین دنیا را
خهی ! از حل و عقد تو قوامی مجد علیا را
ثبات هضم تو داده سکون میدان عغبر را
نظام تو کرده روان ایوان خضرا را
کف تو شاه راهی در سخا بسیار و اندک را
[...]
ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را
چنین عشقی نهادستی به نورش چشم بینا را
منم ای برق رام تو برای صید و دام تو
گهی بر رکن بام تو گهی بگرفته صحرا را
چه داند دام بیچاره فریب مرغ آواره
[...]
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را
گرت پروای غمگینان نخواهد بود و مسکینان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.