چه می آری به گردش هر نفس آن چشم شهلا را؟
محرک نیست حاجت، گرد سر گردیدن ما را
توان کردن به اندک روزگاری سنگ را آدم
لب شیرین و روی گرم باید کارفرما را
حساب سال و ماه از دشت پیمایان چه می پرسی؟
چه داند سیل بی پروا، شمار ریگ صحرا را؟
دل عاشق ز گلگشت چمن آزرده تر گردد
که هر شاخ گلی دامی است مرغ رشته بر پا را
نمی ارزد به یک چین جبین صد دامن گوهر
نمی بیند مگر غواص، روی تلخ دریا را؟
ز شوق بیستون آیینه را بر سنگ زد شیرین
خوشا کاری که بر آتش نشاند کارفرما را
نه فرهادم که بتوان بر گرفتن چشم از کارم
شرار تیشه من گرم سازد کارفرما را
کشید از دامن معشوق دست از بیم رسوایی
همین تقصیر بس تا دامن محشر زلیخا را
کنار صفحه را چون شکرستان می کند صائب
زبان بازی به طوطی می رسد کلک شکرخارا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و دلربایی چشمان معشوق (شهلا) اشاره میکند و بیان میکند که هیچ چیز برای او مهمتر از این زیبایی نیست. او همچنین به عشق و درد دل عاشق اشاره دارد که با دیدن زیباییها بیشتر آزرده میشود. شاعر به بیمعنی بودن شمارش زمان در عشق اشاره کرده و میگوید که حساب سالها و ماهها برای عاشقی که در چمنزار عشق گم شده، هیچ معنایی ندارد. در ادامه، به دشواریهای عشق و یارایی که معشوق به عاشق میدهد، پرداخته و به زیبایی زندگی و کارهای عاشقانه اشاره میکند. در نهایت، شاعر به پیچیدگیهای عشق و هنر و بازی زبانی اشاره کرده و دنیای عاشقانه را به یک شکرستان تشبیه میکند.
هوش مصنوعی: هر نفسی که میکشی، چه خبری با خود میآوری درباره آن چشم زیبای شهلا؟ نیاز و خواستهای وجود ندارد که ما را به دور خودمان بگرداند.
هوش مصنوعی: انسان باید در کمترین زمان ممکن به مهارت و توانایی برسد و با تسلط بر کارهای سخت، میتواند موفقیتهای بزرگی به دست آورد. برای رسیدن به این هدف، شخص باید از روشهای مؤثر و خلاقانه استفاده کند و به مرور زمان به مقامات و موقعیتهای بالاتری دست یابد.
هوش مصنوعی: از دشتنشینان دربارهٔ سال و ماه نپرس، زیرا سیل بیاحتیاط، شمار دانههای شن صحرا را نمیداند.
هوش مصنوعی: دل عاشق از گردش در باغ، بیشتر آزرده میشود؛ چرا که هر شاخه گلی برای مرغی دامی است که پای او را به دام میاندازد.
هوش مصنوعی: ارزش یک چین ابرو به اندازهای نیست که صد دامن پر از طلا را بشود با آن مقایسه کرد. فقط کسی که در عمق دریا غواصی کرده و زحمت کشیده، میتواند زیباییهای پنهان آن را ببیند، حتی اگر روی آن تلخی باشد.
هوش مصنوعی: از عشق بیستون، آینه را به سنگ کوبیدند و شیرین، کار زیبایی کرد که کارفرما را بر آتش نشاند.
هوش مصنوعی: من نه آنقدر قوی هستم که بتوانم به راحتی از کارم بگذرم. آتش تیشهام همواره در حال شعلهور کردن کارفرما است.
هوش مصنوعی: معشوقه با دامن خود فاصله گرفت، زیرا از رسوا شدن میترسید. همین نگرانی کافی است تا دامن زلیخا در روز قیامت را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: وقتی کنار صفحه دنیای شگفتانگیز شیرینی را به تصویر میکشد، زبان بازی و نازکخیالی به حدی میرسد که به زیبایی و لطافت طوطی میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
زر افشانید بر پیلان جرسهای مدارا را
برآرید آن فریدون فر درفش چرخ بالا را
زمین از سنبل و سوسن شده پر عنبر سارا
ز گلنار و گل و خیری شده یاقوت گون خارا
زهی از امر و نهی تو نظامی دین دنیا را
خهی ! از حل و عقد تو قوامی مجد علیا را
ثبات هضم تو داده سکون میدان عغبر را
نظام تو کرده روان ایوان خضرا را
کف تو شاه راهی در سخا بسیار و اندک را
[...]
ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را
چنین عشقی نهادستی به نورش چشم بینا را
منم ای برق رام تو برای صید و دام تو
گهی بر رکن بام تو گهی بگرفته صحرا را
چه داند دام بیچاره فریب مرغ آواره
[...]
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را
گرت پروای غمگینان نخواهد بود و مسکینان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.