کسی که او نظر مهر در زمانه کند
چنان سزد که همه کار عاقلانه کند
هر آنچه خاطر موری ازو بیازارد
اگرچه آب حیاتست از آن کرانه کند
قناعتست و مروت نشان آزادی
نخست خانهٔ دل وقف این دوگانه کند
چو نیک و بد به سر آید جهان همان بهتر
که زندگی همه بر طبع شادمانه کند
زبان ز گفتن و ناگفتنی نگه میدار
که شمع، هستی خود در سر زبانه کند
درین سرای که اول ز آخرش عدمست
به خلق خوش طلب عمر جاودانه کند
زمانه را چو شناسی که چیست عادت او
روا بود که کسی تکیه بر زمانه کند؟
به نقد خوش خور و خوش نوش و نام نیک اندوز
که عاقل از پی یک نوش صد بهانه کند
مخور غمی که به فردا چگونه خواهد بود
که چرخ عمر تو ضایع برین ترانه کند
اگرچه عالم خاکی نیرزد اندر راه
برای تیر نظر عاقلی نشانه کند
ز گوشهای به جهان ناکوتر تر نبود
که تا وظایف طاعات ازو دانه کند
کسی که صحبت سعدی طلب کند در دهر
سعادت دو جهانی طلب چرا نه کند
اگرچه کار عمارت طریق دانش نیست
علی الخصوص کسی کاندرین زمانه کند
بود هر آینه نزدیک عاقلان معذور
کسی که از پی مسکن اساس خانه کند
که گرچه مرغ توکل کند به دانه و آب
به دست خود ز برای خود آشیانه کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگار من به یکی لحظه صد بهانه کند
وگر به جان طلبم بوسهای رهانه کند
به سنگ خویش بریزد ز طره عنبر و مشک
هر آنگهی که سر زلف را به شانه کند
ز چشم من پس ازین گر چنین رود سیلاب
[...]
مقیم کعبه که عیب شرابخانه کند
به این بهانه حدیث می مغانه کند
دلم چکونه نتازد به صیدگاه کسی
که شوق ناوک او کار تازیانه کند
ستم فروش درآ، در زمانه، باک مدار
[...]
اراده داشت که آن نامه را بهانه کند
به کوفه نزد پدر قاصدی روانه کند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.