گنجور

 
سعدی

چه نیکبخت کسانی که اهل شیرازند

که زیر بال همای بلندپروازند

به روزگار همایون خسرو عادل

که گرگ و میش به توفیق او هم‌آوازند

مظفرالدین سلجوقشاه کز عدلش

روان تکله و بوبکر سعد می‌نازند

خدای را به تو خلق نعمتیست چنان

کز او به شکر دگر نعمتش نپردازند

سزای خصم تو گیتی دهد که سنگ خلاف

از آسمان به سر خویشتن بیندازند

بلاغت ید بیضای موسی عمران

به کید سحر چه ماند که ساحران سازند؟

دعای صالح و صادق رقیب جان تو باد

که اهل پارس به صدق و صلاح ممتازند