چنان خوب رویی بدان دلربایی
دریغت نیاید به هر کس نمایی
مرا مصلحت نیست لیکن همان به
که در پرده باشی و بیرون نیایی
وفا را به عهد تو دشمن گرفتم
چو دیدم مرا فتنه تو بیوفایی
چنین دور از خویش و بیگانه گشتم
که افتاد با تو مرا آشنایی
اگر نه امید وصال تو بودی
ز دیده برون کردمی روشنایی
نیاید تو را هیچ غم بیدل من
کسی دید خود عید بیروستایی
من و غم ازین پس که دور از رخ تو
چه باشد اگر یک شبی پیشم آیی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و میگوید که چقدر خوب است که او تنها نزد خود باقی بماند و خود را به دیگران نشان ندهد. شاعر از بیوفایی معشوق ابراز نگرانی میکند و از جدایی و دوری از او ناراحت است. او اگر امیدی به وصال معشوق نداشت، میتوانست زندگی را بدون او تحمل کند. شاعر میگوید که دوری از محبوبش او را غمگین کرده و اگر فقط یک شب او پیش او بیاید، میتواند اندکی از این غم کاسته شود.
هوش مصنوعی: تو آنقدر زیبایی و دلربا هستی که باید از زیباییات مراقبت کنی و آن را به هر کسی نشان ندهی.
هوش مصنوعی: برای من بهتر است که در خفا و دور از چشم مردم باقی بمانم و به هیچ وجه خود را نشان ندهیم.
هوش مصنوعی: به خاطر وفاداریات، دوستی را دشمن فرض کردم، چون وقتی دیدم که تو به عهدت وفا نمیکنی، با خودم گفتم که این کار تو نوعی فتنه است.
هوش مصنوعی: اینقدر از خود و آشناهای خود دور شدهام که حالا با تو که بیگانه هستی، احساس آشنایی میکنم.
هوش مصنوعی: اگر امیدی به رسیدن به تو نبود، نور زندگی را از دیدگانم دور میکردم.
هوش مصنوعی: هیچ کسی در غم تو نیست جز من، که در روز عید، بیروزی و بیدل بودنم را به وضوح حس میکنم.
هوش مصنوعی: من و غم، از این به بعد دیگر چه اهمیتی دارد که بدون روی تو باشم، اگر فقط یک شب پیش من بیایی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دل من همی داد گفتی گوایی
که باشد مرا روزی ازتو جدایی
بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم
بر آن دل دهد هر زمانی گوایی
من این روز را داشتم چشم وزین غم
[...]
نوای تو ای خوب ترک نوآیین
درآورد در کار من بینوایی
رهی گوی خوش، ورنه بر راهوی زن
که هرگز مبادم ز عقشت رهایی
ز وصفت رسیدهست شاعر به شعری
[...]
دلا تا تو اندر هوان و هوائی
نه جفت زمینی نه جفت هوائی
بلا از تو بیند همیشه تن من
بلائی تو یا بر بلا مبتلائی
چرا مهر دستان زنی برگزیدی
[...]
نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی
مبادا تو را زین نوا بینوایی
نواهای مرغان دو سه نوع باشد
تو هر دم زنی با نوایی نوایی
گر از عشق گویا شدستی تو چون من
[...]
نماند است در چشم من روشنائی
که افتاد با پیریم آشنائی
ز پیری چرا گشت تاریک چشمم
اگر آشنائی بود روشنائی
بهار جوانی فرو ریزد از هم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.