گنجور

 
سعدی

تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی

خون عشاق حلال است زهی شوخ حرامی

بیم آن است دمادم که چو پروانه بسوزم

از تغابن که تو چون شمع چرا شاهد عامی

فتنه انگیزی و خون ریزی و خلقی نگرانت

که چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی

مگر از هیئت شیرین تو می‌رفت حدیثی

نیشکر گفت کمر بسته‌ام اینک به غلامی

کافر ار قامت همچون بت سنگین تو بیند

بار دیگر نکند سجده بت‌های رخامی

بنشین یک نفس ای فتنه که برخاست قیامت

فتنه نادر بنشیند چو تو در حال قیامی

بلعجب باشد از این خلق که رویت چو مه نو

می‌نمایند به انگشت و تو خود بدر تمامی

کس نیارد که کند جور در اقبال اتابک

تو چنین سرکش و بیچاره کش از خیل کدامی

آفت مجلس و میدان و هلاک زن و مردی

فتنه خانه و بازار و بلای در و بامی

در سر کار تو کردم دل و دین با همه دانش

مرغ زیرک به حقیقت منم امروز و تو دامی

طاقتم نیست ز هر بی‌خبری سنگ ملامت

که تو در سینه سعدی چو چراغ از پس جامی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۵۹۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۵۹۸ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

ز کجایی ز کجایی هله ای مجلس سامی

نفسی در دل تنگی نفسی بر سر بامی

هله ای جان و جهانم مدد نور نهانم

ستن چرخ و زمینی هوس خاصی و عامی

عجب از خلوتیانی عجب از مجلس جانی

[...]

قاسم انوار

هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه نامی؟

مُحْیی جان و جهان، ماحی آثار ظلامی

نامه عشق تو دیدم، صفت عشق شنیدم

دل و جانم به فدای تو، زهی نامه نامی!

نامه عشق و مودت، همه علم و همه حکمت

[...]

یغمای جندقی

نه سؤالی نه جوابی نه رسولی نه پیامی

چه صفائی چه وفائی چه علیکی چه سلامی

هر که را قبله و محراب نه آن طلعت و ابرو

چه رکوعی چه سجودی چه قعودی چه قیامی

گر نه راه تو به پای خم و سر بر کف ساقی

[...]

نیر تبریزی

چمنی دیدم و کردم قدمی چند خرامی

چون شدم جمع پریدن خبرم شد که تو دامی

سر و کس مر نخرامد بت چین عشوه نداند

مه و خور نطق ندارد هله خود گو که کدامی

به حلاوت همه قندی به طراوت همه نسرین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه