گنجور

 
نیر تبریزی

چمنی دیدم و کردم قدمی چند خرامی

چون شدم جمع پریدن خبرم شد که تو دامی

سر و کس مر نخرامد بت چین عشوه نداند

مه و خور نطق ندارد هله خود گو که کدامی

به حلاوت همه قندی به طراوت همه نسرین

به لطافت چو حریری به سفیدی چو رخامی

باید این طرز نگه کردن و یک بار رمیدن

ز تو آهوبچه آموخت در این شیوه تمامی

طمعی پختم و گفتم چو توئی دوست گرفتم

نه چو من عاشق خامی نه چو تو شوخ خرامی

گله بگذار که من پردۀ خاصان بدریدم

تو به بدعهدی و پیمان‌شکنی شهرهٔ عامی

ننگ و نام دل و دینم همه با عشوه ببردی

چین بر ابرو نفکندی و نگفتی تو چه نامی

به چه تدبیر توان با تو به سر برد؛ ندانم

هیچ محبوب ندیدم که برنجد ز سلامی

خواجه بر هندوی خالم ده و با کس مفروشم

ترک چشم تو مرا گر نه پسند و به غلامی

من که بِیغارهٔ اغیار ز نخوت نپذیرم

تو گرم سنگ بیاری چه کنم با تو که جامی

روزی این سلسله بشکافم و از کاوش طفلان

آنقدر نعره زنم کاورمت بر لب بامی

وه چه در پای تو ریزد چو روی بر سر نیّر

من دل باخته درویش و تو مهمان گرامی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

ز کجایی ز کجایی هله ای مجلس سامی

نفسی در دل تنگی نفسی بر سر بامی

هله ای جان و جهانم مدد نور نهانم

ستن چرخ و زمینی هوس خاصی و عامی

عجب از خلوتیانی عجب از مجلس جانی

[...]

سعدی

تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی

خون عشاق حلال است زهی شوخ حرامی

بیم آن است دمادم که چو پروانه بسوزم

از تغابن که تو چون شمع چرا شاهد عامی

فتنه انگیزی و خون ریزی و خلقی نگرانت

[...]

قاسم انوار

هله! ای جان گرامی، ز کجایی و چه نامی؟

مُحْیی جان و جهان، ماحی آثار ظلامی

نامه عشق تو دیدم، صفت عشق شنیدم

دل و جانم به فدای تو، زهی نامه نامی!

نامه عشق و مودت، همه علم و همه حکمت

[...]

یغمای جندقی

نه سؤالی نه جوابی نه رسولی نه پیامی

چه صفائی چه وفائی چه علیکی چه سلامی

هر که را قبله و محراب نه آن طلعت و ابرو

چه رکوعی چه سجودی چه قعودی چه قیامی

گر نه راه تو به پای خم و سر بر کف ساقی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه