گنجور

 
سعدی

انتبه قبل السحر یا ذالمنام

نوبت عشرت بزن پیش آر جام

تا سوار عقل بردارد دمی

طبع شورانگیز را دست از لگام

دوری از بط در قدح کن پیش از آنک

در خروش آید خروس صبح بام

مرغ جانم را به مشکین سلسله

طوق بر گردن نهادی چون حمام

ز آهنین چنگال شاهین غمت

رخنه رخنه‌ست اندرون من چو دام

ساعتی چون گل به صحرا درگذر

یک زمان چون سرو در بستان خرام

تا شود بر گل نکورویی وبال

تا شود بر سرو رعنایی حرام

طوطیان جان سعدی را به لطف

شکری ده از لب یاقوت فام

ناله بلبل به مستی خوشتر است

ساتکینی ساتکینی ای غلام

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل ۳۵۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل ۳۵۵ به خوانش عندلیب
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۵۵ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ناصرخسرو

دوش تا هنگام صبح از وقت شام

برکف دستم ز فکرت بود جام

آمد از مشرق سپاه شاه زنگ

چون شه رومی فروشد سوی شام

همچو دو فرزند نوح‌اند ای عجب

[...]

انوری

ای گرفته عالم از عدلت نظام

ای نظام ابن النظام ابن النظام

ملک اقبال تو ملک لایزال

بخت بیدار تو حی لاینام

روی تقدیر از شکوهت در حجاب

[...]

فلکی شروانی

کی کشم در چشم و کی بوسم به کام

خاک درگاه شهنشاه انام

کی بود گوئی که بینم بر مراد

شاه را دلشاد و گردم شاد کام

از قبول شاه کی باشد مرا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه