که برگذشت که بوی عبیر میآید؟
که میرود که چنین دلپذیر میآید؟
نشان یوسفِ گمکرده میدهد یعقوب
مگر ز مصر به کنعان بشیر میآید؟
ز دست رفتم و بیدیدگان نمیدانند
که زخمهای نظر بر بصیر میآید
همی خرامد و عقلم به طبع میگوید
«نظر بدوز که آن بینظیر میآید»
جمال کعبه چنان میدواندم به نشاط
که خارهای مغیلان حریر میآید
نه آن چنان به تو مشغولم، ای بهشتیرو
که یاد خویشتنم در ضمیر میآید
ز دیدنت نتوانم که دیده دربندم
و گر مقابله بینم که تیر میآید
هزار جامهٔ معنی که من براندازم
به قامتی که تو داری قصیر میآید
به کشتن آمده بود آن که مدعی پنداشت
که رحمتی مگرش بر اسیر میآید
رسید نالهٔ سعدی به هر که در آفاق
هم آتشی زدهای تا نفیر میآید



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذبه یک معشوق میپردازد که با آمدنش حس محبت و شوق را در دل شاعر برمیانگیزد. شاعر با استفاده از تصاویر نمادین مانند یعقوب و یوسف، به دلتنگی و اشتیاق خود اشاره میکند. او دربارهٔ زخمهای عشق و سختیهای دیدن معشوق صحبت میکند و به زیبایی و جذابیت ظاهری معشوق اشاره میکند که حتی چالشها و مشکلات را تحتالشعاع قرار میدهد. در نهایت، شاعر از اثرات صدا و نالهها در جامعه میگوید و به حس مشترک انسانها در احساس عشق و غم اشاره میکند.
هوش مصنوعی: کیست که در حال گذر است و بوی خوشی به مشام میرسد؟ چه کسی در حال رفتن است که اینچنین لذتبخش و دلپذیر به نظر میآید؟
هوش مصنوعی: یعقوب در حال انتظار است تا نشانهای از یوسف گمشدهاش به دست آورد، مگر اینکه از مصر خبر خوشی به کنعان برسد.
تصحیح AI: من از دست رفتم و کسی (کوردلان) نمیداند که جراحتهای نگاه (چشمزخم) چطور بر دل بینا اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: او با شوق و ذوق در حال حرکت است و عقل من به او میگوید که خوب نگاه کن، زیرا آنچه میبینی منحصر به فرد است و نمیتوان مانندش را پیدا کرد.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلربای کعبه را به قدری با شوق و اشتیاق میستایم که حتی خارهای زشت و خشن نیز در مقابل آن مانند حریر نرم و لطیف به نظر میرسند.
تصحیح AI: من آنقدر به تو فکر میکنم (ای پریرخ)، که حتی یاد خودم هم به ذهنم نمیآید.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم در برابر دیدن تو چشمانم را ببندم و حتی اگر تیر نگاه تو به من اصابت کند، باز هم نمیتوانم خودم را از دیدنت دور کنم.
هوش مصنوعی: هرچند که من هزاران معنا و مفهوم دارم، اما به زیبایی و شکوه قامت تو نمیرسد.
مدعی: ۱۸٫۲ / معنی: مدعی تصور میکرد که معشوق برای رحم کردن به عاشق نزد او رفته بود؛ در حالی که برای کشتن او آمده بود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: نالهٔ سعدی به همه آدمیان در تمامی آفاق رسید و بر آنان اثر نهاد. بیتردید آتش به جان او زدهای که این گونه به فریاد آمده است. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نه آنچنان به تو مشغولم ای بهشتیروی
که یادِ خویشتنم در ضمیر میآید
ز دیدنت نتوانم که دیده دربندم
و گر مقابله بینم که تیر میآید
از برگ گل که نسیم عبیر میآید
نسیم اوست از آن دلپذیر میآید
حدیث کوثرم از یاد میرود به بهشت
چو نقش روی و لبش در ضمیر میآید
برپخت خون عزیزان عجبتر آنکه هنوز
[...]
زبس که بورقم اندر ضمیر می آید
ز مطبخی سنخنم بوی سیر می آید
که برگذشت که بوی عبیر میآید
که میرود که چنین دلپذیر میآید
ز جیب تافته بوی عبیر میآید
سجیف دامن او دلپذیر میآید
به ره گذشت یکی بقچه در بغل گفتم
[...]
ز خاک کوی تو بوی عبیر میآید
که سوی دلشدگان دلپذیر میآید
شهی که ملک جهان را به ظلم کردی اسیر
هنوز ناشده سویت اسیر میآید
حلال گشت به چشم تو خون من گرچه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.