که برگذشت که بوی عبیر میآید
که میرود که چنین دلپذیر میآید
در جواب او
ز جیب تافته بوی عبیر میآید
سجیف دامن او دلپذیر میآید
به ره گذشت یکی بقچه در بغل گفتم
که برگذشت که بوی عبیر میآید؟
چو شیب جامه والا کجاست منظوری
که پیش اهل نظر بینظیر میآید
عجیب ماندهام از کارخانهٔ حلاج
جوان همیرود آنجا و پیر میآید
چنان همیسپرم راه نرمدست چو گز
که خار منزل سوزن حریر میآید
ز تیر گز ز قبا چشم بر نخواهم دوخت
وگر معاینه بینم که تیر میآید
ز اطلس فلک ار زان که خلعتی دوزی
به قد معنی قاری قصیر میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و دلپذیری بوی عطر و جذابیت شخص خاصی میپردازد. راوی با اشاره به گذر یک فرد از کنار خود، به بوی خوش عطر او و تأثیر آن بر دل و جانش اشاره میکند. او همچنین به تأمل در زیباییهای ظاهری و باطنی میپردازد و از پیری و جوانی و تأثیرات آن بر زندگی سخن میگوید. در نهایت، به اهمیت نگاه و توجه به زیباییها و معانی نهفته در زندگی و یا اشیاء اشاره دارد.
هوش مصنوعی: کسی که از کنار ما میگذرد، بوی خوشی به مشام میرسد و از دور که میرود، این خوشبوعی حس دلنوازی به دل میآورد.
هوش مصنوعی: از جیب او بوی خوش عطر بلند میشود و دامنش به طرز دلنشینی زیباست.
هوش مصنوعی: یکی در حال عبور از کنار من، بستهای را در بغلش داشت. با خودم گفتم که او از کنار من گذشت، زیرا بوی خوشی به مشام میرسید.
هوش مصنوعی: جایی که جامه زیبا و شیک وجود دارد، هدفی است که برای اهل نظر بسیار بینظیر و خاص به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: من از این موضوع شگفتزدهام که جوانی به کارخانهٔ حلاجی میرود و در عوض، پیرمردی از آنجا بیرون میآید.
هوش مصنوعی: به آرامی و با دقت در مسیری پیش میروم که در آن، مانند یک گیاه ریز و ظریف، موانع و مشکلات نمیتوانند به من آسیب بزنند.
هوش مصنوعی: من به سمت تیر و نیزه نگاه نخواهم کرد، حتی اگر ببینم که تیر در حال آمدن است.
هوش مصنوعی: اگر از آسمان، جامه نازکی بدوزی، به بزرگی معنی، قاری کوتاه قد را درمیآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که برگذشت که بوی عبیر میآید
که میرود که چنین دلپذیر میآید
نشان یوسف گم کرده میدهد یعقوب
مگر ز مصر به کنعان بشیر میآید
ز دست رفتم و بی دیدگان نمیدانند
[...]
از برگ گل که نسیم عبیر میآید
نسیم اوست از آن دلپذیر میآید
حدیث کوثرم از یاد میرود به بهشت
چو نقش روی و لبش در ضمیر میآید
برپخت خون عزیزان عجبتر آنکه هنوز
[...]
مرا چو یاد ز نان به شیر می آید
هوای طاس عسل در ضمیر می آید
بدوز بر تن بریان، بیار نان تنک
قبای چست که بس بی نظیر می آید
عبیرر باز بر آتش نمی نهد عطار
[...]
ز خاک کوی تو بوی عبیر میآید
که سوی دلشدگان دلپذیر میآید
شهی که ملک جهان را به ظلم کردی اسیر
هنوز ناشده سویت اسیر میآید
حلال گشت به چشم تو خون من گرچه
[...]
بهار رفته ز بس دلپذیر میآید
ز بیضه مرغ چمن در صفیر میآید
نسیم شاخ شکوفه پیالهنوشان را
چو تحفهایست که از سوی پیر میآید
ز بس که بیخته آید نسیم ابر بهار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.