غزل ۱۷۸
کیست آن فتنه که با تیر و کمان میگذرد
وان چه تیرست که در جوشن جان میگذرد
آن نه شخصی که جهانیست پر از لطف و کمال
عمر ضایع مکن ای دل که جهان میگذرد
آشکارا نپسندد دگر آن روی چو ماه
گر بداند که چه بر خلق نهان میگذرد
آخر ای نادره دور زمان از سر لطف
بر ما آی زمانی که زمان میگذرد
صورت روی تو ای ماه دلارای چنانک
صورت حال من از شرح و بیان میگذرد
تا دگر باد صبایی به چمن بازآید
عمر میبینم و چون برق یمان میگذرد
آتشی در دل سعدی به محبت زدهای
دود آنست که وقتی به زبان میگذرد
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | طیبات | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
تصاویر مرتبط در گنجینهٔ گنجور
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...