گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
رفیق اصفهانی

در موسمی که خیمه زند در چمن سحاب

طرف چمن خوش است می و نغمه ی رباب

نگذشت و نگذرد دمی و لحظه ای مرا

شیب و شباب جز به غم شاهد و شراب

می خور به بانگ چنگ لب جو که غم برد

از دل صدای نغمه ی چنگ و صدای آب

در خرقه کن قرابه نهان کز ستم سپهر

از سنگ ژاله می شکند خیمه ی حباب

آتش زند به خرمن بلبل ز تاب رشک

باد صبا چو افکند از روی گل نقاب

در باغ و بوستان به تماشای سرو و گل

نگشود غنچه ی دل تنگم به هیچ باب

آخر رفیق از اثر مهر گلرخی

واشد دلم چه غنچه ز تأثیر آفتاب