گنجور

 
اوحدی

در کعبه گر ز دوست نبودی نشانه‌ای

حاجی چه التفات نمودی به خانه‌ای؟

مرغان آن هوا به زمین چون کنند میل؟

تا در میان دام نبینند دانه‌ای

بویی ز وصل اگر به مشامش نمی‌رسید

رغبت به هیچ موی نمی‌کرد شانه‌ای

این کوشش و کشش همه بی‌کار چون بود؟

عاقل چگونه دل بنهد بر فسانه‌ای؟

تا عشق آتشی نزند در درون دل

از راه سینه کی بدر افتد زبانه‌ای؟

محتاج پیک و نامه نباشد مرید را

کانجا کفایتست سر تازیانه‌ای

خیز، ای رفیق خفته، که صوت نشیدخوان

آتش فگند در شتران از ترانه‌ای

ثابت نباشد آن قدم اندر طریق عشق

کو می‌کند ز خار مغیلان کرانه‌ای

گر راستست، هر چه طلب می‌کنم تویی

وین راه دور نیست بغیر از بهانه‌ای

با اوحدی یکی شو و مشنو که: در وجود

هرگز در آن یگانه رسد جز یگانه‌ای

ما را اگر محال نباشد به پیشگاه

این فخر بس که: بوسه دهیم آستانه‌ای

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مجیرالدین بیلقانی

انصاف داده‌ام که به خوبی یگانه‌ای

واندر جهان به حیله و افسون فسانه‌ای

پاکیزه‌تر ز غنچه گل بر بنفشه‌ای

پوشیده‌تر ز دانه در در خزانه‌ای

شاخی است دلبری که تو آن را شکوفه‌ای

[...]

مولانا

ای از جمال حسن تو عالم نشانه‌ای

مقصود حسن توست و دگرها بهانه‌ای

نقاش را اگر ز جمال تو قبله نیست

مقصود او چه بود ز نقشی و خانه‌ای

ای صد هزار شمع نشسته بدین امید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
امیرخسرو دهلوی

هرروز کآفتاب برآرد زبانه‌ای

بیرون جهم ز کلبه غم عاشقانه‌ای

نظاره بر رخ تو کنم گر ببینمت

باری ز چاوشان بخورم تازیانه‌ای

از دوستی تو به سر کوی تو نماند

[...]

جهان ملک خاتون

مرغ دلم به زلف تو تا ساخت خانه‌ای

یکباره کرد از من مسکین کرانه‌ای

مرغ از برای دانه فتد در کمند شوق

زلفش کمند دل شد و آن خال دانه‌ای

دل بستد از دو دستم و در پای غم فکند

[...]

جامی

شب‌ها من و خیال تو و کنج خانه‌ای

با خود ز گفت‌و‌گوی تو هردم فسانه‌ای

کردند عاشقان بحلت خونشان بریز

هردم چه حاجت است که جویی بهانه‌ای

سوزد زبان خامه گه شرح اشتیاق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه