مرغ دلم به زلف تو تا ساخت خانهای
یکباره کرد از من مسکین کرانهای
مرغ از برای دانه فتد در کمند شوق
زلفش کمند دل شد و آن خال دانهای
دل بستد از دو دستم و در پای غم فکند
میخواست گوییا بت بدخو بهانهای
ای دوستان فراق بت گلعذار من
کردم ز خون دل به رخ جان نشانهای
گه سنگ بوسدش کف پا گاه شانه زلف
مسکین منم که کمترم از سنگ و شانهای
وصف جمال و قامت او نیست حدّ ما
هست او میان مجمع خوبان یگانهای
نرگسصفت دو چشم تو مخمور خوش بود
در پا فتاد عیش چو تیر نشانهای
از آتشی که از رخ خوب تو در دلست
هردم زنند غایت شوقت زبانهای
عشقی که با رخ تو مرا هست در جهان
باشد حدیث خسرو و شیرین فسانهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و دلبستگی خود به معشوقش اشاره میکند. او از احساسات عمیق و شوقی که نسبت به زلف و جمال معشوق دارد، سخن میگوید. در ابتدا، او از یک کنایه استفاده میکند که مرغ دلش به زلف معشوقش خانه ساخته و در نتیجه یکباره از خود بیخود شده است. سپس، او به تشبیه معشوق با دانهای که مرغ به دنبال آن است، میپردازد و از غم و درد فراق مینالد. شاعر همچنین به وصف زیباییهای معشوق میپردازد و خود را در مقایسه با دیگران در عشق کماهمیت میداند. در نهایت، او عشق خود را شبیه داستانهای عاشقانه قدیمی چون "خسرو و شیرین" میداند و بیان میکند که در دل او آتش عشق روشن است.
هوش مصنوعی: پرندهای که در دل من است، وقتی زلف تو را دید، ناگهان خانهای برای خود ساخت و من را به حالتی بیدفاع و ناتوان در گوشهای رها کرد.
هوش مصنوعی: پرندهای به خاطر دانهای در دام شوق زلف محبوب افتاده است. این احساس گویی دلی را در دام عشق گرفتار کرده و آن خال زیبای محبوب مانند دانهای است که برای آن پرنده جذابیت دارد.
هوش مصنوعی: دل من از دستانم جدا شد و خود را در دریای غم رها کرد. گویی که معشوقهای بدذات به دنبال عذر و بهانهای است.
هوش مصنوعی: ای دوستان، من دوری و جدایی از معشوق زیباچهرم را با درد دل خود نشان دادم و آن را روی جانم به تصویر کشیدم.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات سنگها با پاها بوسه میزنند و گاهی اوقات زلفها به شانهها میرسند، اما من، که حتی از سنگ و شانه نیز کمترم، در این میان قرار دارم.
هوش مصنوعی: زیبایی و قامت او را نمیتوان توصیف کرد، زیرا او در میان جمع خوبان، بینظیر و یگانه است.
هوش مصنوعی: چشمان تو مانند نرگس زیبا و مست کننده هستند، هرگاه که در پای تو بیفتم، شادیام مانند تیر هدفمند به سمت تو میرود.
هوش مصنوعی: هر لحظه شوق و عشق من به خاطر زیبایی تو مانند شعلهای از آتشی در دل من برپا میشود.
هوش مصنوعی: عشقی که به خاطر تو در دلم وجود دارد، داستانی مثل داستان خسرو و شیرین است که در جهان مشهور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
انصاف دادهام که به خوبی یگانهای
واندر جهان به حیله و افسون فسانهای
پاکیزهتر ز غنچه گل بر بنفشهای
پوشیدهتر ز دانه در در خزانهای
شاخی است دلبری که تو آن را شکوفهای
[...]
ای از جمال حسن تو عالم نشانهای
مقصود حسن توست و دگرها بهانهای
نقاش را اگر ز جمال تو قبله نیست
مقصود او چه بود ز نقشی و خانهای
ای صد هزار شمع نشسته بدین امید
[...]
هرروز کآفتاب برآرد زبانهای
بیرون جهم ز کلبه غم عاشقانهای
نظاره بر رخ تو کنم گر ببینمت
باری ز چاوشان بخورم تازیانهای
از دوستی تو به سر کوی تو نماند
[...]
در کعبه گر ز دوست نبودی نشانهای
حاجی چه التفات نمودی به خانهای؟
مرغان آن هوا به زمین چون کنند میل؟
تا در میان دام نبینند دانهای
بویی ز وصل اگر به مشامش نمیرسید
[...]
شبها من و خیال تو و کنج خانهای
با خود ز گفتوگوی تو هردم فسانهای
کردند عاشقان بحلت خونشان بریز
هردم چه حاجت است که جویی بهانهای
سوزد زبان خامه گه شرح اشتیاق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.