پستهٔ آن ماه مروارید گوش
چون بخندد بشکند بازار نوش
صورت او مایهٔ لطفست و ناز
پیکر او سایهٔ عقلست و هوش
نرگس جادو فریبش سحر پاش
سنبل هاروت بندش لاله پوش
چون مگس برسر نهد هر لحظه دست
از لب چون لعل او شکر فروش
در غم او باز دیگ سینه را
آتشی کردم، که ننشیند ز جوش
خاطر ما کی خراشیدی چنین؟
گر به گوش او رسیدی این خروش
دوش آب دیده از سر میگذشت
در غم آن زلفهای تا به دوش
اوحدی، تا کی کشی بار غمش؟
از کشش چون نیست سودی، پس مکوش
گر به قولت گوش میدارد، بنال
ور سخن در وی نمیگیرد، خموش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک معشوق میپردازد و احساسات عاشقانه را به تصویر میکشد. شاعر با استفاده از تشبیهات زیبا، ویژگیهای ظاهری و باطنی معشوق را توصیف میکند و به تاثیری که معشوق بر دل عاشق دارد اشاره میکند. نازکطرزی، زیبایی چشمان و لبان معشوق، و اثرات آن روی دل شاعر باعث غم و شادی او میشود. شاعر به خود میگوید که چرا باید بار غم معشوق را بر دوش بکشد، و در نهایت بر لزوم بیان این احساسات و ناله کردن در غم معشوق تأکید دارد.
هوش مصنوعی: وقتی آن ماه زیبا با گوشهایش بخندد، بازار خوشی و شادی رونق میگیرد و حتی پستهاش هم میشکفد.
هوش مصنوعی: چهرۀ او نماد زیبایی و محبت است و قامت او نشاندهندۀ خرد و هوش میباشد.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و فریبنده نرگس، چون جادو جذاباند و همچنین عطر و زیبایی سنبل و لاله دلربا است. این زیباییها گویی جادوی خاصی دارند که انسان را به خود میکشانند و مسحور میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی مگس به سر او مینشیند، هر لحظه دست از لب او برنمیدارد، مثل اینکه لب او مانند لعل شیرینی به فروش میرسد.
هوش مصنوعی: غم او باعث شد که دوباره آتش در سینهام برافروزم، بهطوری که این شعلهها خاموش نشوند و همواره در حال جوشیدن باشند.
هوش مصنوعی: کی شد که خاطر ما را چنین آزردهای؟ اگر صدای ما به او برسد، چه خواهد شد؟
هوش مصنوعی: شب گذشته اشکهایم بیاختیار از چشمانم سرازیر شد، به یاد آن موهای زیبا که تا دوش او میرسید.
هوش مصنوعی: اوحدی، تا کی میخواهی بار غم او را به دوش بکشی؟ چون از این تلاش و کشمکش فایدهای نمیبری، پس دیگر تلاش نکن.
هوش مصنوعی: اگر به حرفهایت توجه نمیکند و به درد و دلهایت اهمیت نمیدهد، بهتر است سکوت کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خراسان آن خورِ طاووس وش
سوی خاور میخرامد شاد و خوش
خونم از تشویر تو آمد به جوش
ناجوان مردی بسی کردم بپوش
عقل آمد عاشقا خود را بپوش
وای ما ای وای ما از عقل و هوش
یا برو از جمع ما ای چشم و عقل
یا شوم از ننگ تو بیچشم و گوش
تو چو آبی ز آتش ما دور شو
[...]
ای لبت عقلم به غارت داده دوش
وی دو چشم مستت از من برده هوش
تاختن کردی چو یاغی بر سرم
در چریک صبرم افکندی خروش
نا شکیبایی و بی صبری ببرد
[...]
هوشیار و مست و گویا و خموش
گاه جمله چشم و گاهی جمله گوش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.