امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش
فردا طلب مرا به سر کوی میفروش
دوش آن صنم به ساغر و رطلم خراب کرد
و امشب نگاه کن که: دگر میدوم به دوش
رندم، تو پر غرامت رندی چو من بکش
مستم، تو بر سلامت مستی چو من بکوش
ای هوشیار، پند مده پر مرا، که من
زان باده خوردهام که نیایم دگر به هوش
ما عاشقیم زار و ز ما پرده بر مدار
بر زار و عاشق ار بتوان پردهای بپوش
زاهد چراست خشک و چنین آبها روان؟
صوفی چراست سرد و چنین بادها به جوش؟
ساقی، میار جز قدح آن شراب صرف
مطرب، مگوی جز سخن آن لب خموش
گویند: پیش او سخن خویشتن بگوی
گفتن چه سود؟ چونکه نباشد سخن نیوش
گوشی نمیکنی تو بدین جانب، ای نگار
تا بر کشم ز دل، که خراشیدهای، خروش
چون اوحدی به روی تو مینوشم این شراب
نقلم ده از لب و به زبانم بگوی: نوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از یک شاعر عاشق و مست است که از احساسات و تجربیات خود در عشق و مستی سخن میگوید. شاعر ابراز میکند که در عشق گم شده و دیگر نمیخواهد به حالت عادی بازگردد. او به معشوقهاش اشاره میکند و از درد و زاری عاشقی میگوید. شاعر همچنین به انتقاد از زاهدان و صوفیان میپردازد که نسبت به عشق و مستی بیتوجهند. در نهایت، او از ساقی میخواهد که فقط شراب ناب را بیاورد و به معشوقهاش میگوید که بجای سخن گفتن، بهتر است که او از دلش بگوید. این شعر بیانگر شور و التهاب عاشقانه و سرخوشی ناشی از مستی است.
هوش مصنوعی: امروز از خودم گم شدهام، درخواست نکن که فردا دنبالم بگردی. فقط در خیابان مشهور میفروشی مرا جستجو کن.
هوش مصنوعی: دیروز آن معشوق با شراب و عشق مرا مست و خراب کرد و امشب نگاه کن که دیگر نمیتوانم حتی به دوش خودم هم تکیه کنم.
هوش مصنوعی: ای رند، تو که در عین ستمگری، زخم و درد را به جان میخری، بگذار مرا که در مستی بیپایانی غرق شوم. تو هم تمام تلاشت را بکن تا در این مستی به سلامتی برسی.
هوش مصنوعی: ای شخص عاقل، نصیحت نکن به من، چون من از آن شرابی نوشیدهام که دیگر به هوش نخواهم آمد.
هوش مصنوعی: ما عاشقانی زار و نالان هستیم، لطفاً پردهای از خودت را کنار نزن. اگر بتوانی برای عاشق زار مثل ما پردهای بپوشانی، این کار را کن.
هوش مصنوعی: زاهد، چرا اینقدر خشک و بیاحساس هستی در حالی که آبها به راحتی جریان دارند؟ و صوفی، چرا اینقدر سرد و بیعملی با وجود اینکه بادها به شدت در حال وزیدن و تحرک هستند؟
هوش مصنوعی: ای ساقی، جز آن لیوان شراب ناب چیزی نیاور و به جز سخنان آن لب خاموش هیچ مگو.
هوش مصنوعی: میگویند: وقتی که کسی در حضور دیگران صحبت میکند، چه فایدهای دارد اگر شخص مقابل به سخن او گوش نمیدهد؟
هوش مصنوعی: ای زیبای من، تو به این سمت گوش نمیدهی و من دلتنگم و میخواهم فریاد بزنم که قلبم زخمخورده است.
هوش مصنوعی: وقتی اوحدی به چهرهات مینگرد، من این شراب را برایت مینوشم. از لبهایت برای من قطرهای بگیر و بگو: نوش!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دندان و عارض بتم از من ببرد هوش
کاین در نوش طعمست ، آن ماه مشکپوش
جوشان شده دو زلف بت من بروی بر
جانم بر آتش است از آن آمده بجوش
اندر چهار چیزش دارم چهار چیز
[...]
ای آفتاب ملک، رهی خفته بود دوش
غایب شده ز عقل و جدا مانده ای ز هوش
وقت سحر، که چشم شود باز از قضا
دیدم بکوی خلقی ماننده سروش
گفتند بنده را که: اغل را شه جهان
[...]
معلوم من نشد که کجا رفت پیر اوش؟
با او چه کرد گردش ایام دی و دوش؟
وز پس سپید کاری چونش سیاه کرد
صبح سپید جامه و شام سیاه پوش؟
شاه جهان گذشت و ما همچنان خموش
کو صد هزار نعره و کو صد هزار جوش
ای تیغ بهر قبضه مسعود خون ببار
وی کوس بهر رایت بوالفتح برخروش
ای سلطنت چو صبح بدر جامه تا به ناف
[...]
ای از تو پر گهر کف دریای پر خروش
هندوی درگهت شب شامی در فروش
استاد کارخانه ی صنعت زدوده زنگ
از روی نه طبقچه ی چرخی هفت جوش
هر شب چراغ کوکب عالم فروز را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.