گنجور

 
اوحدی

ای ساربان، که رنج کشیدی ز راه دور

آمد شتر به منزل لیلی، مکن عبور

اینست خارها که ازو چیده‌ایم گل

وین جای خیمها که درو دیده‌ایم حور

این لحظه آتشست به جایی که بود آب

و امروز ماتمست به جایی که بود سور

آن شب چه شد؟ که بی‌رخ لیلی نبود حی

و آن روز کو؟ که موقف دیدار بود طور

خون جگر بریخت دل من به یاد دوست

ای چشم اشکبار، چرایی چنین صبور؟

زین پیش بود نفرتم از دور از زمان

دردم چنان گداخت که هستم ز خود نفور

جز دستبوس دوست نباشد مراد من

روزی که سر ز خاک بر آرم به نفخ صور

ای اوحدی، چو روی کنی در نماز تو

بی روی او مکن، که نمازیست بی‌حضور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستور

تا نوفتد ستور تو ناگه به جر و لور

موری تو و فلک به مثل زنده پیل مست

دارد هگرز طاقت با پیل مست، مور؟

شور است آب او ننشاندت تشنگی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

گویند شغل خویش بدشمن مده بزور

بورک لصاحبه نشنیدی ز لوح گور

خورشید رخت خویش بمغرب نه زان برد

کش زحمتی همیبود از مرغ روز کور

نزضعف زنده پیل ز پشه حذر کند

[...]

حکیم نزاری

ای دل ز خوابِ جهل برآور سر غرور

تا بو که بگذری به سلامت ازین فتور

گر بایدت که حشرِ تو با صالحان بود

در موقفِ جزا که بود موعدِ نشور

این جا ز خود بمیر و به حق زنده باز شو

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
سلمان ساوجی

بزمی که از نوای نوالش به بزم خلد

روحانیان نواله برند از برای حور

بزمی که مانده اند هم از یاد مجلسش

حوران بزم روضه فردوس در قصور

بود از فروغ باده و عکس صفای جام

[...]

جهان ملک خاتون

بیچاره دل به درد تو تا کی بود صبور

جان را تو قوّتی و دلم را تویی سرور

تا چند صبر باشدم از روی مهوشت

تا کی بود شکیب بگو دیده را ز نور

آنچ از فراق تو به سر ما گذشت دوش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه