ای ساربان، که رنج کشیدی ز راه دور
آمد شتر به منزل لیلی، مکن عبور
اینست خارها که ازو چیدهایم گل
وین جای خیمها که درو دیدهایم حور
این لحظه آتشست به جایی که بود آب
و امروز ماتمست به جایی که بود سور
آن شب چه شد؟ که بیرخ لیلی نبود حی
و آن روز کو؟ که موقف دیدار بود طور
خون جگر بریخت دل من به یاد دوست
ای چشم اشکبار، چرایی چنین صبور؟
زین پیش بود نفرتم از دور از زمان
دردم چنان گداخت که هستم ز خود نفور
جز دستبوس دوست نباشد مراد من
روزی که سر ز خاک بر آرم به نفخ صور
ای اوحدی، چو روی کنی در نماز تو
بی روی او مکن، که نمازیست بیحضور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، نالهای است از دل عاشقانی که دوری محبوبشان، آنها را به درد و رنج میکشاند. شاعر به ساربان میگوید که چرا از کنار خانه لیلی عبور میکند، جایی که گلها را از خارها چیدهاند و یادآور لحظات خوشی است. او به یاد شبهایی میافتد که بدون چهره لیلی، چیزی از زندگی نمانده و از آتش و ماتم روزگار سخن میگوید. شاعر با قلبی آکنده از غم به یاد دوست، اشک میریزد و میگوید که تنها آرزویش دیدار دوست است و حتی در نماز جز در حضور او نمیتواند روحش را آرام کند. در نهایت، دانسته میشود که عشق واقعی، در غیاب محبوب معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: ای باربر، تو که در سفر دور به خاطر زحمتهایی که کشیدی به خانه لیلی رسیدی، از اینجا عبور نکن.
هوش مصنوعی: اینجا جایی است که ما گلها را از خارها چیدهایم و این محل، به مانند مکانهایی است که زیباییها را در آن دیدهایم.
هوش مصنوعی: این لحظه به شدت پر از هیجان و شدت احساسات است، همانطور که روزگاری پر از خوشی و جشن بوده، اکنون به حالتی از اندوه و غم تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: آن شب چه اتفاقی افتاده بود که لیلی حضور نداشت؟ و آن روز کجاست که ما بتوانیم همدیگر را ببینیم و با هم باشیم؟
هوش مصنوعی: دل من به خاطر یاد دوست، سخت در عذاب است و اشکهایم جاری شده است. ای چشمی که همیشه در حال گریهای، چرا اینقدر صبور هستی؟
هوش مصنوعی: قبل از این، نفرت من از دوری و زمان باعث درد زیادی میشد، اما اکنون آنقدر تحت تأثیر قرار گرفتهام که از خودم هم بیزارم.
هوش مصنوعی: به جز ارادت و احترام به دوست، هیچ آرزویی ندارم؛ روزی که از خاک برخواهم خاست به صداي شیپور قیامت.
هوش مصنوعی: ای اوحدی، وقتی که در نماز میرسی، مراقب باش که بدون توجه به خداوند نباشی، چرا که نمازی که در آن او حضور نداشته باشد، اعتبار ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستور
تا نوفتد ستور تو ناگه به جر و لور
موری تو و فلک به مثل زنده پیل مست
دارد هگرز طاقت با پیل مست، مور؟
شور است آب او ننشاندت تشنگی
[...]
گویند شغل خویش بدشمن مده بزور
بورک لصاحبه نشنیدی ز لوح گور
خورشید رخت خویش بمغرب نه زان برد
کش زحمتی همیبود از مرغ روز کور
نزضعف زنده پیل ز پشه حذر کند
[...]
ای دل ز خوابِ جهل برآور سر غرور
تا بو که بگذری به سلامت ازین فتور
گر بایدت که حشرِ تو با صالحان بود
در موقفِ جزا که بود موعدِ نشور
این جا ز خود بمیر و به حق زنده باز شو
[...]
بزمی که از نوای نوالش به بزم خلد
روحانیان نواله برند از برای حور
بزمی که مانده اند هم از یاد مجلسش
حوران بزم روضه فردوس در قصور
بود از فروغ باده و عکس صفای جام
[...]
بیچاره دل به درد تو تا کی بود صبور
جان را تو قوّتی و دلم را تویی سرور
تا چند صبر باشدم از روی مهوشت
تا کی بود شکیب بگو دیده را ز نور
آنچ از فراق تو به سر ما گذشت دوش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.