همه عالم پرست ازین منظور
همه آفاق را گرفت این نور
حاصل شهر عاشقان سریست
گرد بر گرد آن هزاران سور
گر چه پر آفتاب گشت این شهر
زان میان نیست جز یکی مشهور
گنج در پیش چشم و ما مفلس
دوست بر دستگاه و ما مهجور
اصل این کل و جز و یک کلمه است
خواه تورات خوان و خواه زبور
هر کس از جانبیش میجویند
مصطفی از حری، کلیم از طور
اوحدی، رخ درو کن و بگذار
آرزوی بهشت و حور و قصور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و محبت در عالم هستی میپردازد. شاعر اشاره میکند که همه موجودات به محبت و نور عشق خداوند گواهی میدهند و این نور در تمام نقاط جهان پراکنده شده است. شهر عاشقان، که نمادی از محفل عشق است، به رغم پر از آفتاب بودن، تنها یک حقیقت و یک نام مشهور دارد. در اینجا گنجهایی در دسترس هستند، اما بسیاری از انسانها احساس فقر و جدایی از محبوب را دارند. شاعر اشاره میکند که اصل همه اینها یک کلمه است که در متون مقدس نیز آمده است. هر کس به نحوی جستجو میکند؛ برخی به دنبال آگاهی و حقیقت هستند و برخی دیگر به دنبال مادیات و نعمات بهشتی. در نهایت، شاعر از اُحدی دعوت میکند که به ازای آرزوهای دنیوی، عشق واقعی را در نظر بگیرد.
هوش مصنوعی: تمام جهان از این هدف پرستش میکند، زیرا این نور همه جا را در بر گرفته است.
هوش مصنوعی: محور شهر عاشقان یک راز است که دور آن هزاران جشن و شادی برپا شده است.
هوش مصنوعی: هرچند این شهر پر از نور و زیبایی است، اما در میان همه اینها، تنها یک نفر است که به خوبی شناخته شده و مشهور است.
هوش مصنوعی: دولت و ثروت در دسترس ماست، اما ما در فقر به سر میبریم و دوستان ما از ما دورند و ما را نمیبینند.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که همه چیز در نهایت به یک حقیقت یا مفهوم واحد برمیگردد و این اصل، فرقی نمیکند که شما چه متنی مثل تورات یا زبور را مطالعه کنید. در واقع، همه این متون به یک نکته اساسی اشاره دارند.
هوش مصنوعی: هر کسی از سمت خودش و از موضوعات و مسائل خاص خودش دنبال حقیقت و رهنمود میگردد. مانند اینکه پیامبر (مصطفی) از حریم و مکان خاص خود و کلیم (حضرت موسی) از کوه طور (محل دریافت وحی) به دنبال پاسخها و راهنماییها میروند.
هوش مصنوعی: ای اوحدی، چهرهات را برگردان و اجازه بده تا آرزوی بهشت و حوری و کاخها را فراموش کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گاه اقبال آبگینه خنور
بستاند ز تو عدو به بلور
ای کهن گشته در سرای غرور
خورده بسیار سالیان و شهور
چرخ پیموده بر تو عمر دراز
تو گهی مست خفته گه مخمور
شادمانی بدان کهت از سلطان
[...]
رخ چو لاله شکفته بر گل سور
زلف چون میغ در شب دیجور
یابد از رنگ آن بهار بها
خیزد از بوی این بخار بخور
ویل کرده بر غم رنج مرا
[...]
مملکت را به نصرت منصور
روزگاری پدید شد مشهور
عارض ملک پادشا که ازوست
رایت او چو نام او منصور
نور عدلش زمانه را سایه ست
[...]
این بهار طرب نهال سرور
که به فرمان شاه شد معمور
روضه عشر تست و بیضه لهو
موقف رامش است و موضع سور
آب او آب زمزم و کوثر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.