هر که از خون ریز من آلوده گردد دامنش
عذر ننگ این عمل در عهدهٔ شکر منش
خست از اندازه بیرون می برد دهر خسیس
آتشی بینم که می گردد به گرد دامنش
گر محبّت باغبان گلشن جنت شود
پا نگیرد گلبن آسودگی در گلشنش
در محبت زندگی را با شهادت جنگ نیست
دیده ای باید که بیند خون من در گردنش
وه چه صیادی که هر صیدی که زخمی از تو یافت
سر به دنبال تو دارد، تا بود جان در تنش
خلوتی کز نور شمع ما به حسن اندوده شد
کوتهی دارد کمند آفتاب از روزنش
عرفی آن تر دامنی دارد که هنگام عذاب
آتش دوزخ بمیرد گر فشاری دامنش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق انسانی و ارتباطات عاطفی میپردازد. شاعر اشاره میکند که هر کسی که از خون و رنج او تغذیه کند، باید عذر خود را به گردن دیگری بیندازد. او همچنین به ناپایداری دنیا و آتش عشق اشاره میکند که دامن گیر آدمی میشود. محبت واقعی در زندگی باعث نمیشود که به جنگ و جدل بیفتیم و در این پیوند، توجه به درد و رنجهای دیگران ضروری است. شاعر در ادامه به تشبیهات زیبا و عمیقتری میپردازد و به قربانی بودن در عشق و عواقب آن اشاره میکند. او همچنین به نور و زیبایی اشاره میکند که میتواند از محبت و عشق به وجود آید. در نهایت، شعر به تأکید بر شدتی که عشق میتواند بر زندگی داشته باشد و تاثیرات مثبت و منفی آن میپردازد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر ریختن خون من آلوده شود، باید بداند که عذر این عمل ننگین به عهدهٔ شخصیت شکرآمیز من نیست.
هوش مصنوعی: آدمی در زندگی، از تحمل و صبرش فراتر رفته و دچار خستگی و ناامیدی شده است. او مشاهده میکند که یک آتش زبانه میکشد و در کنار او در حال چرخیدن است، نشانهای از مشکلات و چالشهایی که همواره او را احاطه کردهاند.
هوش مصنوعی: اگر محبت و عشق باغبان به بهشت جاودانی بدل شود، باغ گلهای آرامش هرگز در آن جا ریشه نخواهد دواند.
هوش مصنوعی: در عشق و محبت، زندگی و جنگ با شهادت تفاوتی ندارند. باید جوری زندگی کرد که دیگران خون من را در گردن خود احساس کنند.
هوش مصنوعی: چه صیاد ماهری که هر شکارچی که زخمی از تو میبیند، همچنان در جستجوی توست، تا زمانی که زندگی در بدنش برقرار است.
هوش مصنوعی: در اینجا به فضایی اشاره شده که با نور شمع روشن شده و زیبایی خاصی به آن بخشیده است. اما این فضای دلانگیز به سرعت محدود میشود، زیرا نور آفتاب از روزنهای کوچک به آن نفوذ کرده و فضای خصوصی را تحت تاثیر قرار میدهد. در واقع، زیبایی و آرامش این خلوت، به دلیل ورود نور روز زودگذر و ناپایدار است.
هوش مصنوعی: کسی که خود را به آتش عذاب دوزخ میسپارد و در عذاب است، انگار که میتواند با دامن خود فشار را تحمل کند، اما در واقع آن شخص در این شرایط، از خواب غفلت بیدار میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وه که پیدا می کند هر دم ز روی روشنش
فتنه ای در زلف شهر آشوب و چشم پر فنش
چشم او هر ساعت آبستن به روزی روشنست
خط دستورست پنداری شب آبستنش
هر سحر پیراهنی در بر قبا کرد آسمان
[...]
چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش
چشم بد را گفتم الحمدی بدم پیرامنش
تا چه خواهد کرد با من دور گیتی زین دو کار
دست او در گردنم یا خون من در گردنش
هر که معلومش نمیگردد که زاهد را که کشت
[...]
هر که ما را دوست دارد خلق گردد دشمنش
ترک خود باید گرفت آن را که باید با منش
هرکه گامی زد درین ره اختیارش شد ز دست
وآن که سر پیچید ازین در خون خود در گردنش
این قبول از دوست می باید که باشد قصّه چیست
[...]
آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا تنش
هم دعایی می دهم از سوز دل پیرامنش
سوخت جان و شعله ای نامد برون در پیش او
زانکه ترسم دل بسوزد ناگه از سوز منش
شمع را سوزد دل پروانه چون روشن نبود
[...]
چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش
ماه رقاصی کند چون ذره در پیرامنش
از لباس بخت عریانم و گرنه کردمی
دست در آغوش او بی زحمت پیراهنش
دست بختم برفشاند آستین تا ساق عرش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.