وه که پیدا می کند هر دم ز روی روشنش
فتنه ای در زلف شهر آشوب و چشم پر فنش
چشم او هر ساعت آبستن به روزی روشنست
خط دستورست پنداری شب آبستنش
هر سحر پیراهنی در بر قبا کرد آسمان
کافتابی سر بر آورد از ره پیراهنش
کشتگان غمزه را لعلش روان بخشد بلی
لعل جان بخشد چو باشد آب حیوان معدنش
گفتمش جانا دلم، سر در سر زلف تو کرد
کار او در هم مزن، چون زلف و در پا مفکنش
گفت رو تدبیر جان کن در سر زلفم مپیچ
کاین چنین خونها فراوان یابی اندر گردنش
آتش اندر، کشت زار صبر من، زد همتی
تا مگیرد شعله ی ز آه من، اندر خرمنش
آه دوزخ تاب دریا سوز ناگه گیر من
آه اگر بی من سحر گاهی بگیرد دامنش
ای امام نیکوان گر بر «امامی» بگذری
در زریر افسرده بینی شاخهای روئینش
چشم او در جستجوی روی تو پرویزن است
خون دل زینروی می پالاید از پرویزنش
جمله ی تن شد لبت گوئی که هر دم می کند
معجز مدح وزیر شرق جانی در تنش
آصف جمشید دولت، داور دنیا پناه
صاحب خورشید همت، خواجه گردون منش
آسمان داد، فخرالملک، شمس الدین، که هست
رام او و بنده درگاه، چرخ توسنش
آنکه دین را، آیت فتح است و برهان و ظفر
خامه ی شمشیر قدرت خنجر شیر اوژنش
و آنکه خورشیدی شود هر ذره از اجزای خاک
پرتوی گر بر زمین افتد ز رأی روشنش
جود او بی بار منت، گنج گوهر می کند
سکته ی سکان گیتی را ز خاک مخزنش
کین او از خاصیت زهر هلال می دهد
جوهر جانپرور، می، را ز جام دشمنش
بر جهان دانم از این پس فتنه نگشاید کمین
چون سپاه حزم او رو آورد در مکمنش
ای خداوندی که قصر قدر تو عالیتر است
ز آنکه یارد گشت دور نه فلک، پیرامنش
اولین دختر چو آتش بود گردونرا بسحر
کرد در حصنی میان سنگ و آهن، مسکنش
تا اسیر تست دور چرخ بیرون می برد
بندگی را هر که می خواهد ز سنگ و آهنش
کو، سری بی سایه ی جاهت، که با سیلاب خون
روح نفسانی فرو ناید ز مغز گردنش
کو، دلی بی پر تو مهرت، که تاریکی چشم
آتش جان بر نمی آرد چو دود از روزنش
خشمت ار یاد آورد، ماهی شود در زیر آب
و عیبها مسمارهای آتشین بر جوشنش
ور بتابد لاجورد چرخ از ایوان تو روی
نقش ایوان را کنی چون سرمه اندر هاونش
ابر دست تست کز هر فیض او، هر سائلی
معجزی بیند که ننگ آید ز ابر بهمنش
نوک کلک تست کز هر نکته او در سواد
روشنائی که در سواد دیده یابد سرزنش
دین پناها، دیگر از تاب تفکر در دماغ
آتشی بر کرده ام، آب قبولی برزنش
لفظ من تا در معانی بنده ی فرمان تست
همچونی در بند فرمانند سرو و سوسنش
و آن که می خواهد از آب طور من در باغ نظم
ضمیران و یاسمین و یاس صدها خرمنش
بلبل گلزار ازین بستان نه صید مرغ اوست
گرچه این ترکیب و این طرز است دام و ارزنش
صورت روح الامین مشکل شود، روح الامین
ز آنکه بنگارند بر دیوان و کاخ و گلشنش
بر نمی افروزد آب لفظ قندیل سخن
تا نمی آرم برون از مغز معنی روغنش
تا چو در باغ شرف روی آورد، جمشید چرخ
سایبانها بر کشد ابر از حریر ادکنش
ز آب فرمان تو هر شاخی که سر سبز است باد
از زمرد برگ و بار از لعل و بیخ از چندنش
گلبن اقبال سیراب از سحاب دست تست
می نشان جائی و از جائی دگر برمیکنش
دشمنت گر دم زند ناگفتنیها از دهان
گو چو کرم ابرشم پیوسته بر تن میتنش
سایه حق بر سرت بادا که، کلکت هر نفس
کوکبی ز اکلیل را دری کند بر گردنش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق پرداخته و از ویژگیهای چشم و زلف او سخن میگوید. شاعر به افکار و احساسات عمیق خود اشاره میکند و میگوید که چشم معشوق هر لحظه مملو از نور و روشنی است و زلفش میتواند فتنه و شگفتی را به وجود آورد. همچنین، شاعر احساس درد و رنج ناشی از دوری معشوق را بیان میکند و به جستجوی یاری divine اشاره دارد که در سختیها به او کمک کند. در نهایت، این شعر به قدرت و عظمت معشوق و تأثیر او بر جهان اشاره میکند و عشق به او را بالاتر از هر چیزی میداند.
هوش مصنوعی: هر لحظه از چهره روشنش فتنهای به وجود میآید، با زلفی که شهر را به آشوب میکشاند و چشمان پر از جادو و فریبش.
هوش مصنوعی: چشم او هر لحظه مملو از امید به آیندهای نو و درخشان است و به نظر میرسد که شب، زمانی است که او در انتظار آن روز روشن به سر میبرد.
هوش مصنوعی: هر صبح آسمان با رنگی زیبا همچون پیراهنی تازه و نو به استقبال خورشید میآید که از افق سر بر میآورد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت چشمها اشاره دارد که میتواند زندگی و جان را به افرادی که دلشکسته شدهاند، بازگرداند. گویی این زیبایی مانند آب حیات، توانایی احیا و شادابی را میدهد و باعث میشود کسانی که در حسرت و غم به سر میبرند، دوباره به زندگی برگردند و احساس شادابی کنند.
هوش مصنوعی: به محبوبم گفتم که نگذار دل من در تداخل و پیچیدگی زلفهای تو غرق شود. ای دلبر، نه زلف خود را به هم بزن و نه آن را به پا بینداز، زیرا این کار دل مرا بیشتر آزرده میکند.
هوش مصنوعی: به او گفتند: با فکر و تدبیر به کار خود بپرداز و در موهای من نپیچید، چون این کار باعث میشود خونهای زیادی در گردن او ریخته شود.
هوش مصنوعی: آتش در مزرعه صبر من شعلهور شده و با ارادهای قوی، در تلاش است تا شعلههای ناراحتی من را به داخل خرمنش بکشاند.
هوش مصنوعی: آه، آتش دوزخ بر اثر گرمای دریا ناگهان مرا در بر میگیرد. آه، اگر سحرگاهان او را در آغوشم بگیرد بدون من.
هوش مصنوعی: ای امام نیکوکار، اگر از «امام» عبور کنی، در زمین زریر، افسردگی شاخهای طلایی او را خواهی دید.
هوش مصنوعی: چشم او در تلاش است تا چهره تو را بیابد و به همین دلیل، از درد دل خود مایه میگذارد و این احساس را با چشمانتظاری خود میپالاید.
هوش مصنوعی: بدن تو به طور کامل به حرفهایت گوش میدهد، گویی هر لحظه زبانت معجزهای در ستایش وزیر شرق میکند، و جان تو در این بدن زندانی است.
هوش مصنوعی: آصف جمشید، حمایتکنندهٔ قدرت و سرنوشت دنیا، پشتوانهای برای کسی که از عزم و ارادهٔ عالی برخوردار است و دارای ویژگیهای برجستهای است.
هوش مصنوعی: آسمان به فخرالملک شمس الدین افتخار میکند، زیرا او فرمانروای چرخوفلک است و همه چیز زیر اختیار اوست.
هوش مصنوعی: شخصی که دین را به عنوان نشانه پیروزی و دلیل و برهان میداند، قدرتش همچون شمشیر اوست که پیروزی و تسلط را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: هر ذرهای از خاک میتواند به مانند خورشیدی بدرخشد، اگر که نور روشنایی و فهمش بر زمین بتابد.
هوش مصنوعی: بخشندگی او بدون هیچ انتظار و درخواستی، کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد و ارزش و زیباییهای پنهان جهان را مانند گنجی گرانبها از دل خاک بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: این دو بیت به ما میگوید که زهر موجود در هلال به نوعی جوهر زندگیبخش را به میبخشاند، و این در حالی است که این می از جام کسی به ما میرسد که دشمن اوست. به بیان دیگر، علیرغم اینکه ماده سمّی و خطرناکی وجود دارد، اما از آن چیزی مفید و زندگیبخش به وجود میآید، حتی اگر منبع آن دشمن باشد.
هوش مصنوعی: از این به بعد میدانم که در جهان حوادث و مشکلاتی پدید نخواهد آمد، زیرا چون سپاه با تدبیر و هوشیاری به دامگاهش نزدیک میشود، دیگر نمیتواند فتنهای برپا کند.
هوش مصنوعی: ای پروردگاری که منزلت و مقام تو از هر چیز دیگری بالاتر و ارزشمندتر است، حتی بیش از آن که نیروهای آسمانی بتوانند دور تو بچرخند.
هوش مصنوعی: نخستین دختر مانند آتش بود و با جادوی خود آسمان را تحت تأثیر قرار داد، و در قلعهای ساخته شده از سنگ و آهن، محل سکونتش بود.
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد، میتواند بندگی و تسلط بر دیگران را از مواد سخت و بیاحساس مانند سنگ و آهن به دست آورد، به شرطی که خودش در چنگال مشکلات و چرخهای زندگی گرفتار نشود.
هوش مصنوعی: کجا است کسی که بدون سایه ی مقام و جایگاهش، با سیلابی از خون روح انسانی از عمق گردنش فرو بریزد؟
هوش مصنوعی: کجاست دلی که بیپر پرتو محبت تو باشد؟ زیرا تاریکی چشم نهایتاً آتش جان را نمیسوزاند، همچنان که دود از روزنهای به بیرون نمیرود.
هوش مصنوعی: اگر خشم تو به یادآید، مانند ماهیای خواهد بود که در زیر آب پنهان شده و عیوبش به مانند میخهای داغ بر زرهاش نمایان میشود.
هوش مصنوعی: اگر آسمان آبی از بالای ایوان تو تابیده شود، جلوی چشمهایت را مانند سرمهای که در هاون کوبیده شده است، تیره و عمیق میکنی.
هوش مصنوعی: ابر نمادی از رحمت و لطف الهی است که از آن فیض و برکت به تمام نیازمندان میرسد. هرکس از این برکت بهرهمند میشود، معجزاتی را مشاهده میکند که باعث شرمندگی دیگران میشود. در این حال، برکت و الفت الهی به قدری عظیم و فراوان است که هیچ چیز دیگری نمیتواند به پای آن برسد.
هوش مصنوعی: تجربه و مهارت تو باعث میشود که از هر نکتهای که در دانشت وجود دارد، روشنایی و درک بیشتری پیدا کنی و این درک باعث میشود که بتوانی دیگران را از نادانی و اشتباهاتشان آگاه کنی.
هوش مصنوعی: من با فکر کردن به مسائل دینی به شدت مشغولم و این موضوع باعث شده که ذهنم مثل آتش بشود. اکنون به دنبال مرهمی برای آرام کردن این آتش هستم تا بتوانم به آرامش دست یابم.
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این صورت است که من تا زمانی که در معانی و مفاهیم حضور دارم، تحت فرمان تو قرار دارم، مانند سرو و پرندهای که تحت تأثیر و هدایت تو هستند.
هوش مصنوعی: کسی که میخواهد از زیبایی و لطافت وجود من بهرهمند شود، باید در دنیای نظم و ترتیب اندیشهها و عطر گلها غوطهور شود و از این سرزمین بیپایان لذت ببرد.
هوش مصنوعی: بلبل باغ به خاطر زیبایی و خوشبو بودن گلها در این گلزار نمیتواند خود را به عنوان یک پرنده دستگیر شده معرفی کند، حتی اگر در این مکان ترکیب و چیدمان خاصی به چشم میخورد که شبیه به دام و طعمه است.
هوش مصنوعی: وقتی که وجهه و زیبایی فرشته وحی (روح الامین) تحت تأثیر قرار میگیرد، به ویژه به خاطر اینکه مردمی آن را در نوشتهها و اماکن مختلف، از جمله کاخها و باغها توصیف میکنند، دچار مشکل میشود.
هوش مصنوعی: آب کلام مانند یک چراغ روشن نمیشود، مگر اینکه معنی واقعی آن را از عمق آن استخراج کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که جمشید در باغ زیبایی قدم میگذارد، ابرها مانند سایبانهای نرم و لطیف بر دوش او میافتند و او را از نور آفتاب محافظت میکنند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیباییهای طبیعت و فراوانی موجودات زنده میپردازد. هر درختی که شکوفا و سبز است، به دلیل لطف و فرمانی است که از آب دریافت کرده. همچنین، برگهایش مانند سنگهای قیمتی زمرد زیبا و میوههایش همانند سنگهای لعل درخشان هستند. ریشههای این درختان نیز از زمینهای حاصلخیز و پر نعمت تغذیه میکنند. در حقیقت، طبیعت در اینجا به شکلی فوقالعاده و با تمام زیباییهایش به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: باغ خوشبختی از بارانی که از دستان تو میریزد، سیراب میشود. این باران نشانهای است که از یک نقطه به نقطهای دیگر منتقل میشود.
هوش مصنوعی: اگر دشمنت سخن بگوید که قابل گفتن نیست، تو هم مانند کرمی که بر تن ابریشم میخزد، آرام و بیصدا رفتار کن.
هوش مصنوعی: دعای من این است که همیشه سایهی حق بر سرت باشد و هر لحظه از زندگیات مانند ستارهای درخشان باشد، که زیبایی و درخشش خاصی به تو ببخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش
چشم بد را گفتم الحمدی بدم پیرامنش
تا چه خواهد کرد با من دور گیتی زین دو کار
دست او در گردنم یا خون من در گردنش
هر که معلومش نمیگردد که زاهد را که کشت
[...]
هر که ما را دوست دارد خلق گردد دشمنش
ترک خود باید گرفت آن را که باید با منش
هرکه گامی زد درین ره اختیارش شد ز دست
وآن که سر پیچید ازین در خون خود در گردنش
این قبول از دوست می باید که باشد قصّه چیست
[...]
آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا تنش
هم دعایی می دهم از سوز دل پیرامنش
سوخت جان و شعله ای نامد برون در پیش او
زانکه ترسم دل بسوزد ناگه از سوز منش
شمع را سوزد دل پروانه چون روشن نبود
[...]
چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش
ماه رقاصی کند چون ذره در پیرامنش
از لباس بخت عریانم و گرنه کردمی
دست در آغوش او بی زحمت پیراهنش
دست بختم برفشاند آستین تا ساق عرش
[...]
چون تحمل میکند تن صحبت پیراهنش
چون کند افتاده است آن این زمان در گردنش؟
دست در گردن گهی ار کرد با او یا که یافت
جز ره پیراهن دولت زهی پیراهنش
سوختم در آتشش چون عود و زانم بیم نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.