غزلی گفتهام آن باعث گفتار کجاست
نوگلی چیدهام آن گوشهٔ دستار کجاست
یک سبو می به در صومعه آرم که دگر
میفروشان بستانند که بازار کجاست
خرمن آن ده دنیا به جوی گو بفروش
آن که داند که سر کوچهٔ خمار کجاست
گام اول به سرت بر نهم اندر طلبش
گر بدانم که گشایندهٔ اسرار کجاست
عرفی از پرده برون شو که جهان گلزار است
این تماشا به سراپردهٔ پندار کجاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر به جستجوی معانی عمیق و زیباییهای زندگی میپردازد. او از وجود یک غزل و گل سخن میگوید و به دنبال مکانی میگردد که در آن بخشش و زیبایی وجود دارد. شاعر همچنین به دنیای مادی و میفروشان اشاره میکند و با سؤالاتی درباره مکانهای مهم و رازآلود، به تلاش برای یافتن حقیقت و عشق میپردازد. در نهایت، او از خود میخواهد که از حجابهای ذهنی بیرون بیاید تا زیباییهای واقعی جهان را ببیند.
هوش مصنوعی: من غزلی سرودهام، اما نمیدانم که آن ریشه و دلیل گفتن آن کجاست. همچنین، گلی چیدهام که نمیدانم در کجای من تا یا دستار قرار دارد.
هوش مصنوعی: یک ظرف شراب را به صومعه میبرم تا دیگران برای خرید شراب نیایند، چون نمیدانند بازار کجاست.
هوش مصنوعی: محصولات و داراییهای دنیوی را به کسی بفروش که بداند در کجای کوچهٔ پُر از خمار و لذت، باید بایستد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به جستجوی او بروی، باید قدم اول را برداری و به دنبالش بروی؛ اگر میدانستم که رازهای این جستجو کجا باز میشود، تلاش بیشتری میکردم تا او را بیابم.
هوش مصنوعی: ای عرفی، از حجاب و پرده بیرون بیا، زیرا جهان همچون باغی پر از گل و زیبایی است. این تماشا و زیبایی در فضای خیالات و تصورات تو کجا میتواند وجود داشته باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای نسیمِ سحر، آرامگَهِ یار کجاست؟
منزلِ آن مَهِ عاشقکُشِ عَیّار کجاست؟
شبِ تار است و رَهِ وادیِ اَیمَن در پیش
آتشِ طور کجا، موعدِ دیدار کجاست؟
هر که آمد به جهان نقشِ خرابی دارد
[...]
در همه روی زمین یک دل هشیار کجاست؟
تا بگویم بیقین منزل آن یار کجاست
همه مستند و خرابند ز غفلت، هیهات!
دل و جانی که بود حاضر و هشیار کجاست؟
دل عشاق سراسیمه و فریاد کنان
[...]
تا بِکِی ناله و فریاد که آن یار کجاست
همه آفاق پر از یار شد اغیار کجاست
آتشِ غیرتِ عشق آمد و اغیار بسوخت
چشمبازی که نبیند بجز از یار کجاست
سرِّ توحید ز هر ذره عیان میگردد
[...]
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
قیچجی؟ بقچه رخت من و دستار کجاست
وان کلاه و کمرو موزه بلغار کجاست
روز پوشیدن رختست و بهار و صحرا
[...]
زیر نه طاق فلک غیر کجی کار کجاست؟
راستی در خم این گنبد دوار کجاست؟
دلم از خانقه و زهد و ریایی بگرفت
راه میخانه کجا ساقی عیار کجاست؟
مسجد و شیخ مرا جانب عجب افکندند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.