دوش از پیش نظر، چون غمش از دل برود
چه کنم آه، که یک دم ز مقابل برود
تا ابد ناوک کاری خورم و جان ندهم
دشمنی گر نکند بخت، که قاتل برود
چون رود غمزهٔ او تیغ زنان، از دنبال
نیم بسمل عجبی نیست که بسمل برود
به وداع که مرا می بری ای دل، بگذار
گر بمیرم من و جان از پی محمل برود
ننگ آن صید زبونم، که چو در صیدگهی
به غلط کشته شود، ننگ به قاتل برود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و دردناک عشق میپردازد. شاعر از لحظهای میگوید که معشوقش از پیش او میرود و این امر باعث میشود که غم و اندوه از دلش برود. او در عین حال میگوید که نمیتواند بیخیال از این وضعیت بگذرد و هر لحظهای که معشوقهاش برود، برایش دردناک است. شاعر به نوعی به سرنوشت و بخت اشاره میکند که ممکن است در بین آنها دشمنی ایجاد کند. همچنین از حالتی صحبت میکند که در آن در پی معشوق به خطر میافتد و حتی ممکن است جانش را از دست بدهد. در نهایت، او به ننگ کشته شدن به دست دیگران اشاره میکند و این موضوع را نشانهای از ضعیف بودن خود میداند.
هوش مصنوعی: دیشب وقتی او از جلویم رفت و غصهاش از دلم رفت، چه باید بکنم، آه که حتی یک لحظه هم از مقابل من دور نشود.
هوش مصنوعی: من همیشه تیرهایی از درد را تحمل میکنم و جانم را به خاطر دشمنی نمیدهم، اگر بخت با من یار نباشد، حتی اگر دشمن نیز برود.
هوش مصنوعی: نگاه دلربا و زیبا و تند او مانند شمشیری است که به سوی من میتازد، بنابراین تعجبی ندارد که من که به عشق او مجروح شدهام، به دنبالش بروم و به او نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: هنگامی که تو مرا ترک میکنی، ای دل، بگذار اگر میخواهم بمیرم، جانم هم از پی تو برود.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان تأسف و شرم از وضعیت کسی میپردازد که به دام افتاده و به طور نادرست و ناخواسته کشته میشود. در اینجا، صرفاً به این موضوع اشاره شده که اگر کسی به اشتباه در دام بیفتد، این ننگ و عیب به گردن قاتل است و نه به پای او. این یک نوع انتقاد از بیعدالتی و عدم توانایی خود شکار در دفاع از خود است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
وآن چنان پای گرفتهست که مشکل برود
دلی از سنگ بباید به سر راه وداع
تا تحمل کند آن روز که محمل برود
چشم حسرت به سر اشک فرو میگیرم
[...]
مشکل است این که کسی را به کسی دل برود
مهرش آسان به درون آید و مشکل برود
دل من مهر ترا گر چه به خود زود گرفت
دیر باید که مرا نقش تو از دل برود
بحر عشقت گر ازین شیوه زند موج فراق
[...]
اول منزل عشقست بیابان فنا
عاشقی کو که درین ره دو سه منزل برود
رفتن ناقه گهی جانب مجنون نیکوست
که به تحریک نشینندهٔ محمل برود
عقل را بر لب آن چاه ذقن پا لغزد
[...]
کس چو من نیست که پیش نظر از دل برود
غایب از دیده نگردد ز مقابل برود
دولتی بود که مردیم به هنگام وداع
آنقدر زنده نماندیم که محمل برود
راه بیگانگیی پیش نداری که کسی
[...]
ذوق در خاک تپیدن اگر از دل برود
تا ابد کشته ی زار از پی قاتل برود
به وداعی که مرا می بری ای دل بگذار
که بمیرم من و جان از پی محمل برود
بحر عشق است و به هر گام هزاران گرداب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.