کس چو من نیست که پیش نظر از دل برود
غایب از دیده نگردد ز مقابل برود
دولتی بود که مردیم به هنگام وداع
آنقدر زنده نماندیم که محمل برود
راه بیگانگیی پیش نداری که کسی
به دلیل ره و طی کردن منزل برود
صبر داریم که این تهمت عشق از سر غیر
همچو خون بحل از گردن قاتل برود
قصه ما به عزیزان وطن خواهد گفت
هرکه را تخته ازین ورطه به ساحل برود
نیکویی دوستی آرد به دل دشمن و دوست
همه جا سر زند این ریشه چو در گل برود
مرد عاشق ندهد دل به تماشای جهان
آن دهد کیسه به طرار که غافل برود
سر چشمان تو گردم که زبس خونخواری
قطره ای خون نگذارد که ز بسمل برود
من و آزار «نظیری » به کسی عارم باد
به زبان آید از آنم گله کز دل برود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق خود درباره عشق و جدایی میپردازد. او از دوری محبوب میگوید و اینکه هیچ کس مانند او نمیتواند از دل دور شود. با ذکر دولتی که در هنگام وداع مرگ را تجربه کرده، به احساسات شدید ناشی از جدایی اشاره میکند.
شاعر بیان میکند که هیچ راهی برای بیگانگی وجود ندارد و تهمت عشق را با صبر تحمل میکند. او اشاره میکند که قصه عشقش را به وطن خواهد گفت و میگوید که دوستی میتواند دل دشمن را نرم کند.
شاعر به آسیبهایی که عشق به او وارد کرده است، اشاره میکند و معتقد است که مرد عاشق به تماشای جهان دل نمیدهد. او همچنین از آزارهای عشق مینالد و گلهمند است که این دردهای عاطفی به زبانش میآید. شعر به تنهایی و رنج در عشق میپردازد و نشان میدهد که چگونه این احساسات میتوانند عمیقاً زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهند.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند من نیست که وقتی در نظر کسی باشد، دلش از او دور شود و وقتی از نظر او غایب شد، دیگر از مقابلش دور نرود.
هوش مصنوعی: در زمانی که با آن دولت وداع میکردیم، به اندازهای زنده نماندیم که بتوانیم محمولهمان را ببریم.
هوش مصنوعی: هیچ مسیری برای بیگانگی وجود ندارد که کسی بخواهد به خاطر آن سفر کند و جایی را بگذراند.
هوش مصنوعی: ما صبر میکنیم که این اتهام عشق، همچون خونی که از گردن قاتل میریزد، به مرور از بین برود.
هوش مصنوعی: داستان ما به محبوبان کشور خواهد رسید، هر کسی که بتواند از این بحران نجات یابد و به سرزمین امنی برسد.
هوش مصنوعی: دوستی و خوبی میتواند دشمنان را به محبت و سازگاری متقاعد کند و اثر عمیق و مثبتی در همه جا ایجاد کند، درست مانند ریشهای که وقتی در گل و خاک میروید، در هر مکانی که باشد، رشد میکند.
هوش مصنوعی: مرد عاشق به تماشای دنیا دل نمیدهد؛ او فقط پولش را به دست کلاهبرداران میسپارد و از این موضوع غافل است.
هوش مصنوعی: من برای چشمان تو آمادهام، چرا که از شدت شوق و عشق، حتی یک قطره خون هم برای من باقی نمیماند و تمام وجودم در چنگال این احساس به شدت آسیبدیده است.
هوش مصنوعی: من و آزار «نظیری» به کسی نیامدهایم، اما اگر از دل بیرون برود، ممکن است که به زبان بیاید و از آن گله کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
وآن چنان پای گرفتهست که مشکل برود
دلی از سنگ بباید به سر راه وداع
تا تحمل کند آن روز که محمل برود
چشم حسرت به سر اشک فرو میگیرم
[...]
مشکل است این که کسی را به کسی دل برود
مهرش آسان به درون آید و مشکل برود
دل من مهر ترا گر چه به خود زود گرفت
دیر باید که مرا نقش تو از دل برود
بحر عشقت گر ازین شیوه زند موج فراق
[...]
اول منزل عشقست بیابان فنا
عاشقی کو که درین ره دو سه منزل برود
رفتن ناقه گهی جانب مجنون نیکوست
که به تحریک نشینندهٔ محمل برود
عقل را بر لب آن چاه ذقن پا لغزد
[...]
ذوق در خاک تپیدن اگر از دل برود
تا ابد کشته ی زار از پی قاتل برود
به وداعی که مرا می بری ای دل بگذار
که بمیرم من و جان از پی محمل برود
بحر عشق است و به هر گام هزاران گرداب
[...]
یاد آن جلوهٔ مستانه کی از دل برود؟
این نه موجی است که از خاطر ساحل برود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.