خوش آن محفل که از می گر سرایم رو بسوزاند
به هر جانب که غلتم داغ در پهلو بسوزاند
میا در باغ ما رضوان که نخل آرای این گلشن
به هر جانب که رو آرد، نسیمش رو بسوزاند
لبم گر با ترنم آشنا گردد در این معنی
صد آتش خانه از یک نعره ی یا هو بسوزاند
ز بهر عافیت زانو نرنجانی که از گرمی
سر شوریده ی من عشق را زانو بسوزاند
اگر یک دم نفس در دل نگهدارم، ز هر مویم
جهد برقی که چندین خانه از هر سو بسوزاند
چنان با نیک و بد عرفی، به سر بر کز پس مردن
مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و شوق به مینوشی و دلتنگیهای ناشی از آن است. شاعر به زیبایی توصیف میکند که چگونه هر بار که به یاد عشق و میافتد، آتش درونش شعلهور میشود. او به محفلهایی اشاره میکند که با عشق و می عشقآفرین هستند و باز هم زوایای دل را میسوزانند. به طور کلی، شعر حس عمیق عاشقانه و اشتیاق شدید برای تجربهٔ عشق را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر به تلاش و جهد برای حفظ این احساسات و اثرات آنها بر روح و وجود خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: خوشا محفلهایی که در آن، شراب عشق و دلسپردگی باعث شعلهور شدن احساسات و آتش درونیام میشود. هر کجا که بروم، آثار این عشق و شور و هیجان را احساس میکنم، و داغ این عشق در قلبم باقی میماند.
هوش مصنوعی: در باغ ما، ای بهتر از بهشت، نخلهای زیبای این گلستان در هر طرف که بروند، نسیم آنها را میسوزاند.
هوش مصنوعی: اگر لبم با نغمهای آشنا شود، در این صورت یک ندا میتواند صدها آتش در دلم به وجود آورد و بسوزاند.
هوش مصنوعی: برای حفظ آرامش، زانوهایت را آزرده نکن، چرا که از شدت احساسات و عشق من، شعلههای آتشین وجودم زانوهایت را میسوزاند.
هوش مصنوعی: اگر لحظهای نفس خود را در دل نگهدارم، از هر تار موی من جرقهای خواهد تراوید که میتواند چندین خانه را از هر طرف بسوزاند.
هوش مصنوعی: در زندگی، باید با خوبیها و بدیها آمیخته شویم، بهطوریکه پس از مرگ، مسلمانان با آب زلال زمزم شسته شوند و در عوض، هندوها بسوزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زگرمی خون من جوهر به تیغ او بسوزاند
فروغ لاله من آب را در جو بسوزاند
دل آن طالع کجا دارد کز آن رخسار گل چیند؟
مگر دلهای شب داغی به یاد او بسوزاند
میسر نیست از دنیا گذشتن هر سبکرو را
[...]
من و آیینه حسنی که تابش را بسوزاند
دلم را سجدههای گرم او ابرو بسوزاند
دماغم پر شد از سودای آتشپارهای چندان
که شب در کنج تنهایی سرم زانو بسوزاند
دلم را کرد بوی نافه سرگردان به صحرایی
[...]
به دل هر چیز بیند عشق آتشخو بسوزاند
ز گرمی در تن بیمار این تب، مو بسوزاند
به هندستان ز ما آیین دیگر در میان آمد
شود عاشق چو خواهد خویش را هندو بسوزاند
رود سوی چمن گر باد دامان نقاب او
[...]
مرا هر شب تب هجران آن بدخو بسوزاند
به هر پهلو که گردم بسترم پهلو بسوزاند
به روی صفحه دل هر فسونی را که بنویسم
دچارش گر شوم آن نرگس جادو بسوزاند
نمی دانم کدامین سبز خط در باغ می آید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.