به دل هر چیز بیند عشق آتشخو بسوزاند
ز گرمی در تن بیمار این تب، مو بسوزاند
به هندستان ز ما آیین دیگر در میان آمد
شود عاشق چو خواهد خویش را هندو بسوزاند
رود سوی چمن گر باد دامان نقاب او
به ناف غنچه همچون نافه رنگ و بو بسوزاند
چو لاله هر گل دیبای بستر را بود داغی
ز بس سوزد دلم، هر جا نهم پهلو بسوزاند
ترا خود حسرت چشم سیاهی نیست در خار
پلنگ این داغ ها بگذار تا آهو بسوزاند
سلیم امید دوزخ داردم خوشدل، مگر طالع
پس از مرگم به کام خویش چون هندو بسوزاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات و عشق بیپایان اشاره دارد که میتواند همه چیز را بسوزاند و دگرگون کند. شاعر به توصیف عشق و آتش آن میپردازد که از گرمی و تب عشق در دل بیمار برمیخیزد و حتی در هند نیز این عشق میتواند به شکل دیگری خود را نمایان کند. در ادامه، شاعر به زیبایی و جذابیت گلها و نقش باد در چمن اشاره میکند و میگوید که دل او به شدت میسوزد. او همچنین به حسرتی که در دل دارد، اشاره میکند و از دستاوردهای عشق میگوید؛ از جمله اینکه حتی پس از مرگ نیز این عشق میتواند همچنان زنده بماند و او را به کام خود بکشد. به طور کلی، شعر به عمق احساسات و تأثیرات عشق در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: عشق به دل هر چیزی نفوذ میکند و همانطور که آتش میسوزاند، از شدت گرما میتواند درد و تب را در وجود بیمار شعلهور کند.
هوش مصنوعی: در هندستان، آیینی جدید و متفاوت به وجود آمده است. زمانی که عاشق به عشق خود برسد، مانند هندوها خود را به آتش میسوزاند.
هوش مصنوعی: باد به سمت چمن میوزد و دامن نقاب او را به سوی خود میکشد، مانند نافهای که رنگ و بوی غنچه را میسوزاند.
هوش مصنوعی: مثل لاله، هر گلی که روی بستر است، نشانی از سوز و درد دارد. دل من هم به قدری میسوزد که هر جا پهلو بگذارم، آتش میگیرد.
هوش مصنوعی: تو خودت حسرت زیبایی چشمهای سیاه را نداشته باش، در حالی که در دل خار و زخمهای زندگی وجود دارد. بگذار آهو با عشق و احساس خود، این دردها را التیام بخشد.
هوش مصنوعی: من به خوبی امیدوارم که در دوزخ قرار نگیرم، اما اگر بعد از مرگ، سرنوشتم مانند هندوها باشد و بسوزد، چنین خوشحالی ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آن محفل که از می گر سرایم رو بسوزاند
به هر جانب که غلتم داغ در پهلو بسوزاند
میا در باغ ما رضوان که نخل آرای این گلشن
به هر جانب که رو آرد، نسیمش رو بسوزاند
لبم گر با ترنم آشنا گردد در این معنی
[...]
زگرمی خون من جوهر به تیغ او بسوزاند
فروغ لاله من آب را در جو بسوزاند
دل آن طالع کجا دارد کز آن رخسار گل چیند؟
مگر دلهای شب داغی به یاد او بسوزاند
میسر نیست از دنیا گذشتن هر سبکرو را
[...]
من و آیینه حسنی که تابش را بسوزاند
دلم را سجدههای گرم او ابرو بسوزاند
دماغم پر شد از سودای آتشپارهای چندان
که شب در کنج تنهایی سرم زانو بسوزاند
دلم را کرد بوی نافه سرگردان به صحرایی
[...]
مرا هر شب تب هجران آن بدخو بسوزاند
به هر پهلو که گردم بسترم پهلو بسوزاند
به روی صفحه دل هر فسونی را که بنویسم
دچارش گر شوم آن نرگس جادو بسوزاند
نمی دانم کدامین سبز خط در باغ می آید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.