مرا هر شب تب هجران آن بدخو بسوزاند
به هر پهلو که گردم بسترم پهلو بسوزاند
به روی صفحه دل هر فسونی را که بنویسم
دچارش گر شوم آن نرگس جادو بسوزاند
نمی دانم کدامین سبز خط در باغ می آید
که هر شب باغبان گلهای عنبربو بسوزاند
به گردن بعد از این طومار آغوشم حمایل شد
دلم را تا به کی تعویذ آن بازو بسوزاند
به دست و پای مجنون من آهن موم می گردد
دلم آتش نفس زنجیر را چون مو بسوزاند
فلک هر جا که دولتخانه بی بنیاد می سازد
ز یکسو آب اگر ریزی ز دیگر سو بسوزاند
زمین شور آب و تخم دهقان را کند ضایع
نبیند روی نیکی زخم اگر دارو بسوزاند
طلوع صبحدم دود از دماغ شب برون آرد
چو رومی دست یابد کشور هندو بسوزاند
ز نقش مقدم وحشی غزالم برق می خیزد
بیابان را رمیدنهای این آهو بسوزاند
ندارم سیدا از ساده رویان آتشی در دل
مرا غمهای آن معشوق چار ابرو بسوزاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از جدایی و عشق ناچیز است. شاعر هر شب به خاطر دوری معشوقش عذاب میکشد و هر بار که در بستر خواب میافتد، این درد به سراغش میآید. او تمام احساسات و خیالاتی که در دل دارد را به تصویری از معشوقش نسبت میدهد و گرمای عشق را در هر گوشه و مسیر احساس میکند. حتی در مواجهه با زیباییها و لذتهای زندگی، یاد معشوق وی را میسوزاند و به نوعی دچار جنون عشق شده است. شاعر به طور مستمر در تلاش است تا با این آتش درونی کنار بیاید، اما هر بار یاد معشوقش او را بیشتر میسوزاند و احساساتش را تحت تأثیر قرار میدهد. در نهایت، او گریزی از این عواطف ندارد و تنها میتواند در این دوری و غم باقی بماند.
هوش مصنوعی: هر شب دلتنگی و دوری از آن معشوق بدجنس مرا میسوزاند و در هر گوشهای که دراز میکشم، درد و ناراحتی به جانم میافتد.
هوش مصنوعی: اگر هر جذبه و جادویی را بر دل خود بنویسم، نمیتوانم از زیبایی و سحر آن نرگس چشمنواز فاصله بگیرم و او تاثیرش را بر من خواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: نمیدانم کدام خط سبز در باغ است که هر شب، باغبان گلهای خوشبو را میسوزاند.
هوش مصنوعی: از این پس، آغوشم همچون طوماری به گردن من آویخته شده است و دلم نمیداند تا کی باید منتظر باشد که آن بازوی سوزان را دوباره لمس کند.
هوش مصنوعی: دلم به خاطر عشق مجنون نرم و منعطف میشود و آتش عشق او مانند زنجیری است که هر لحظه به من فشار میآورد و میسوزاند.
هوش مصنوعی: هر کجا که آسمان بیپایه و بنیاد، سرای دولت و قدرتمندی ایجاد کند، از یک سو آب ریخته میشود و از سوی دیگر، آتش افروخته میشود.
هوش مصنوعی: زمین هرگز کشاورز را ناامید نمیکند و از تلاش او پشیمان نمیشود، حتی اگر زخم و درد در کارش داشته باشد، به شرط اینکه داروی مناسب درد را پیدا کند و استفاده کند.
هوش مصنوعی: وقتی صبح روشن میشود، شب با دود از خود بیرون میآید. اگر رومی بتواند به سرزمین هند برسد، آنجا را آتش میزند و ویران میکند.
هوش مصنوعی: از تصویر زیبای وحشی در ابتدای شعر، زیبایی غزل مانند برق در صحرای بیابان میدرخشد و فرارهای این آهو، فضای بیابان را شعلهور میکند.
هوش مصنوعی: به قلب من آتشی درگرفته و من از غمهای معشوقی با ابروهای چارگانه، به شدت رنج میبرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آن محفل که از می گر سرایم رو بسوزاند
به هر جانب که غلتم داغ در پهلو بسوزاند
میا در باغ ما رضوان که نخل آرای این گلشن
به هر جانب که رو آرد، نسیمش رو بسوزاند
لبم گر با ترنم آشنا گردد در این معنی
[...]
زگرمی خون من جوهر به تیغ او بسوزاند
فروغ لاله من آب را در جو بسوزاند
دل آن طالع کجا دارد کز آن رخسار گل چیند؟
مگر دلهای شب داغی به یاد او بسوزاند
میسر نیست از دنیا گذشتن هر سبکرو را
[...]
من و آیینه حسنی که تابش را بسوزاند
دلم را سجدههای گرم او ابرو بسوزاند
دماغم پر شد از سودای آتشپارهای چندان
که شب در کنج تنهایی سرم زانو بسوزاند
دلم را کرد بوی نافه سرگردان به صحرایی
[...]
به دل هر چیز بیند عشق آتشخو بسوزاند
ز گرمی در تن بیمار این تب، مو بسوزاند
به هندستان ز ما آیین دیگر در میان آمد
شود عاشق چو خواهد خویش را هندو بسوزاند
رود سوی چمن گر باد دامان نقاب او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.