در باغ طبیعت بفشردیم قدم را
چیدیم و گذشتیم،گل شادی و غم را
نوبت به من افتاد، بگویید که دوران
آرایشی از نو بکند مسند جم را
در بحث دل و عشق تصرف نتوان کرد
در خون کشد این مساله برهان حکم را
الماس بود طعنه شنو از جگر ما
بیهوده به زهرآب مده تیغ ستم را
در روضه چو با این دهن تلخ بخندم
بس غوطه که در زهر دهم باغ ارم را
ما سجده بر سایه ی دیوار کنشتیم
از بی ادبان پرس حرم گاه صنم را
عرفی غم دل گر طلب جان کند از تو
زنهار بر افشان و مرنجان دل غم را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف دنیای طبیعت و احساسات انسانی میپردازد. او از شادی و غم صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که در مسائل دل و عشق نمیتوان تصرف کرد. همچنین، به سرنوشت و فشارهای زندگی که به دلدرد و غم میانجامد، اشاره میکند. شاعر با احساساتی عمیق، آه و ناله دل را به تصویر میکشد و در نهایت از معشوقش طلب آرامش و فهمی را دارد. این شعر به خوبی تداخل بین شادی و غم را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: در باغ طبیعت قدم زدیم و از گلهای شادی و اندوه برداشت کردیم و ادامه دادیم.
هوش مصنوعی: حالا نوبت من شده، بگویید که دوباره دوران زیبایی و آرایش را آغاز کند.
هوش مصنوعی: در مسأله عشق و دل، نمیتوان تسلطی داشت؛ زیرا این موضوع به قدری عمیق و جدی است که ممکن است به جان انسان آسیب برساند.
هوش مصنوعی: الماس مانند ما است که از جگر خود زخمها و دردها را تحمل میکند، اما بیهوده به دشمنان خود نیازی نیست که سلاح ظلم و ستم خود را دهند.
هوش مصنوعی: وقتی در باغی خوشبو و زیبا با این زبان تلخ خود میخندم، انگار که در زهر فرو میروم و جایی زیبا را به یک دنیای تلخ و ناگوار تبدیل میکنم.
هوش مصنوعی: ما به احترام سایه دیوار معبد تو سجده میکنیم، از بی ادبان بپرس که محل پرستش بت چیست.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال آرامش دلش باشد و از تو درخواست جان کند، خواهش میکنم که او را ناراحت نکنی و غم را از دلش دور کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امروز نشاطی است فره فضل و کرم را
و امروز وفاقیست عجب تیغ و قلم را
زیرا که در او بر شرف گوهر آدم
تقدیر همی وقف کند عرض حشم را
منصور سعید آنکه به انعام و به افضال
[...]
ای قاعدهٔ تازه ز دست تو کرم را
وی مرتبهٔ نو ز بنان تو قلم را
از سحر بنان تو وز اعجاز کف تست
گر کار گذاریست قلم را و کرم را
تقدیم تو جاییست که از پس روی آن
[...]
ای بر گل روی تو حسد باغ ارم را
بت کیست که سجده نکند چون تو صنم را
خورشید نهد غاشیه حکم تو بر دوش
در موکب حسنت مه استاره حشم را
در جیب چمن باد صبا مشک فشاند
[...]
دوش از در میخانه بدیدیم حرم را
می نوش و ببین قسمت میدان کرم را
فرمان خرد بر دل هشیار نویسند
حکمی نبود بر سر دیوان قلم را
ای مست گر افتی به سر تربت شاهان
[...]
ای قافلهسالار، غمت راه عدم را
وی سلسله جنبان خم زلف تو ستم را
افسونگر عشق تو ندانم به چه حکمت
سرمایهٔ آسودهدلی کرده الم را
هرگه گذری از در بتخانه خرامان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.