بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
بی نشانی که صواب آید ازو دادن نشان
چند گاهی عاشقی برزیدم و پنداشتم
خویشتن شهره بکرده کو چنین و من چنان
در حقیقت چون بدیدم زو خیالی هم نبود
عاشق و معشوق من بودم ببین این داستان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از جستجوی دلبندش سخن میگوید و این که چقدر تلاش کرده تا نشانی از او پیدا کند. او به گمگشتگی خود در این راه اشاره میکند و بیان میکند که یقین و گمانش در هم گم شدهاند. شاعر در نهایت متوجه میشود که عاشق و معشوق، هر دو در واقع یکدیگرند و داستان عاشقانهاش در اصل توهمی بوده است.
هوش مصنوعی: هرچه بیشتر تلاش کردم تا نشانهای از آن معشوق پیدا کنم، گمان و شک جای یقین را گرفت و حالا درگیر تردید شدهام.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به دنبال او بودم، نتوانستم او را پیدا کنم. اما وقتی که او را دیدم، خودم را گم کردم. حالا که گمشدهام، نمیدانم نشانهاش کجا را باید جستجو کنم.
هوش مصنوعی: در ذهن من هیچ وقت نیامد و در واقعیت هم نبود، که بدون نشانهای میتوان به چیزی درست پی برد.
هوش مصنوعی: مدتی در عشق به سر بردم و فکر میکردم که من هم از مشهوران دنیا هستم، در حالی که دیگران به من چنین و من به خودم چنان میبالیدم.
هوش مصنوعی: وقتی به حقیقت نگریستم، متوجه شدم که هیچگونه خیالی در کار نیست. من عاشق و معشوق خودم بودهام. ببین این چه داستانی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
مهرگان نو درآمد، بس مبارک مهرگان
فال سعد آورد و روز فرخ و بخت جوان
ملحم دینارگون پوشید باغ مشکبوی
زآن سپس کش فرش و کسوت بود برد و پرنیان
برگ چون دینار زراندود شد بر شاخسار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.