آمد ای شاه دوش ناگاهان
فیلسوفی به نزد من مهمان
پاک چون رای تو زدوده سخن
تیز چون تیغ تو گشاده زبان
گفت با من ز هر دری و شنید
از کم و بیش آشکار و نهان
از علوم کلام وز تفسیر
از نجوم و طبایع حیوان
هر چه پرسید دادمش پاسخ
به حد طاقت و حد امکان
گفت هر دانشی کزو جز وی
.........................
گفتم او را که یک سخن بر جای
پرسم از تو نکو دهیش لسان
پس بگو چیست آن سوار که هست
از دلش مرکب و ز گل میدان
پیش نرگس همی کند بازی
گرد سنبل همی کند جولان
گاه بر پرنیان کشد لشکر
گاه بر ارغوان زند چوگان
گفت کآری بلی بدین صفت است
حلقه زلف بر رخ جانان
گفتمش چیست آن سپیدی سیم
سینه اندر بساخته به میان
نرگس سوریش چو بادامی
گرد او تیر و گرد تیر کمان
گفت آن وصف چشم جانان است
چشم آن ماهروی مشک افشان
گفت پس چیست آنکه هستی او
نپذیرد به نیستیش گمان
ناپدیدی پدید و هستی نیست
رامش جان و اندرو مرجان
گفتمش کاین دهان یار من است
.........................
گفت پس چیست آن دو تاریکی
که بیار است روشنائی از آن
بر سر بر بر و گریبانش
دامنش در زمین فکنده کشان
به درازی چو دهر در گردون
به سیاهی چو عشق در هجران
گفتم این وصف آن گیسوی است
بوی چون مشک ، رنگ چون قطران
گفت پس چیست آنکه روی زمین
همه بگرفت از کران به کران
راست چون روشنائی خورشید
............................
گفتم آن جاه صاحب الجیش است
که گرفته ست طول و عرض جهان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: فیلسوفی به مهمانی شاعر میآید و درباره موضوعات مختلفی صحبت میکنند. شاعر سوالاتی درباره چیزهای مختلف میپرسد، مانند سوارکاری که دلش مرکب و گل میدان است و فیلسوف توضیح میدهد که این توصیف به زیبارویان و معشوقان اشاره دارد. همچنین به توصیف چشمان معشوق میپردازد و سوالاتی درباره وجود و عدم، عشق و گیسوان معشوق میکند. فیلسوف به تمامی این سوالات پاسخ میدهد و در نهایت شاعر به توصیف قدرت و عظمت خداوند میپردازد که تمام جهان را در برگرفته است. این گفتگو هم نشاندهندهی عمق اندیشه و هم زیباییهای زندگی و عشق است.
هوش مصنوعی: به ناگاه شب گذشته، مهمانی با اندیشههای عمیق و حکمت به نزد من آمد، ای شاه.
هوش مصنوعی: سخنانت آنقدر بینقص و روشن است که مانند خوبیهای تو پاک و روشن به نظر میرسد، و بیان تو به اندازهای قوی و تند است که همچون تیغی بران میباشد.
هوش مصنوعی: او از هر موضوعی با من سخن گفت و من از اطلاعات و حالتهای پنهان و آشکار آگاه شدم.
هوش مصنوعی: از دانشهایی همچون کلام و تفسیر، و همچنین نجوم و ویژگیهای حیوانات آگاه و مطلع هستی.
هوش مصنوعی: هر چه سوالی که مطرح کرد، به اندازه توانایی و امکان خود جواب دادم.
هوش مصنوعی: هر دانشی که جز از او باشد، حقیقتاً دانشی نیست و ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که میخواهم یک حرف خوب از تو بپرسم، حرفی که به زبان زیبا بیان شود.
هوش مصنوعی: بگو آن سوار چه کسی است که در دلش احساسات و آرزوها را به همراه دارد و از چمن زار میدان میآید.
هوش مصنوعی: نرگس در حال بازی و سرگرمی است و سنبل هم در حال حرکت و تپش است.
هوش مصنوعی: گاهی بر روی پارچه نرم و لطیف زبانهکشی میکند و گاهی با توپ و چوب بر روی گلهای ارغوانی بازی میکند.
هوش مصنوعی: او گفت که بله، حلقه زلف بر چهره معشوق به همین زیبایی است.
هوش مصنوعی: از او پرسیدم آن سپیدی که در سینهاش است و به زیبایی در میان زده شده چیست؟
هوش مصنوعی: نرگس صورتی او مانند بادامی است و دور او مانند تیر و کمان است.
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و جذابیت چشمان معشوق اشاره دارد و آنها را به چشمان یک ماه که درخشان و عطرآگین است تشبیه میکند. از این منظر، چشمان معشوق نه تنها زیبا هستند، بلکه حسی خاص و دلربا را نیز منتقل میکنند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چیزی وجود ندارد که بتواند هستی واقعی فردی را نادیده بگیرد یا به عدم او شک کند. به عبارت دیگر، اگر چیزی وجود دارد، نمیتوان به وجود داشتن آن شک کرد و همچنین نمیتوان آن را به عدم تقلیل داد. این مفهوم به استحکام و واقعی بودن وجود اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی از تناقض و تضاد اشاره شده است. ناپدیدی به معنای عدم وجود است، اما در عین حال به وجود هم اشاره میکند. در این میان، کلمه "رامش" به آرامش و شادی اشاره دارد و "مرجان" نماد زیبایی و ظرافت است. به طور کلی میتوان گفت که این جملات به تداخل مفاهیم و احساسات مختلف در زندگی و وجود انسان پرداخته است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که این دهان متعلق به محبوب من است و زیباییهای آن مرا جذب کرده است.
هوش مصنوعی: سوال این است که چیست آن دو تاریکی که از آن نور و روشنی به وجود میآید؟
هوش مصنوعی: او در حال ایستادن به گلیم و لباسش چسبیده و دامنش بر روی زمین کشیده شده است.
هوش مصنوعی: به اندازهی زمان طولانی و به رنگ تیرهی عشق در جدایی، دلتنگی و غم وجود دارد.
هوش مصنوعی: گفتم این توصیف آن موهاست که بوی آنها مانند مشک است و رنگشان شبیه قطران.
هوش مصنوعی: سوال این است که چه چیزی وجود دارد که همه جای زمین را از یک طرف تا طرف دیگر در بر گرفته است.
هوش مصنوعی: راست مثل روشنایی آفتاب است.
هوش مصنوعی: من گفتم آن شخص پرقدرت و با نفوذ است که کنترل و تسلطی بر تمام دنیا دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد کن: زیرت اندرون تن شوی
تو برو خوار خوابنیده، ستان
جعد مویانت جعد کنده همی
ببریده برون تو پستان
پیر فرتوت گشته بودم سخت
[...]
آمد ای شاه دوش ناگاهان
فیلسوفی به نزد من مهمان
پاک چون رای تو ز دوده خرد
تیز چون تیغ برگشاده زبان
گفت با من ز هر دری و شنید
[...]
جاودان شاد باد شاه جهان
دولت او قوی وبخت جوان
تندرستیش باد و روزبهی
کامکاری و قدرت و امکان
همچو دلها بدوفروخته باد
[...]
امهات و نبات با حیوان
بیخ و شاخند و بارشان انسان
بار مانند تخم خویش بود
سر بیابی چو یافتی پایان
چون سخنگوی بود آخر کار
[...]
ای ببالا بلای آزادان
آرزوی دلی و رنج روان
تنم از عشق تو نوان و نزار
دلم از رنج تو نژند و نوان
آرزوی جوان و پیری تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.