آمد ای شاه دوش ناگاهان
فیلسوفی به نزد من مهمان
پاک چون رای تو ز دوده خرد
تیز چون تیغ برگشاده زبان
گفت با من ز هر دری و شنید
از کم و بیش و آشکار و نهان
از علوم و کلام، وز تفسیر
از نجوم و طبایع حیوان
هر چه پرسید دادمش پاسخ
به حد طاقت و حد امکان
گفت هر دانشی کزو جزوی
بشنوی آن دگر شود آسان
از لغز گفت خواهمت لختی
تا چه داری بیان آن به بیان
علم آموخته توان گفتن
غرض خلق و یافتن نتوان
گفتم او را که من به فکرت تو
بر رسم گر [مرا] دهی تو نشان
گفت آن چیست آن سوار که هست
از دلش مرکب و ز گل میدان
پیش نرگس همیکند بازی
گرد سنبل همیکند جولان
گاه بر پرنیان کشد لشکر
گاه بر ارغوان زند چوگان
گفتم او را بلی بدین صفت است
حلقۀ زلف خفتۀ جانان
گفت پس چیست آن سپیدی سیم
شبه اندر نساخته همیان
نرگس صورتی چو بادامی
گرد او تیر و گرد تیر کمان
گفتم این وصف چشم جانانست
چشم نه، بلکه نرگس فتان
گفت پس چیست آنکه هستی او
نپذیرد به نیستیش گمان
ناپدیدی پدید، هستی نیست
رامش جان و اندرو مرجان
گفتمش کاین دهان یار منست
داده بر درد دلشده برهان
گفت پس چیست آن دو تاریکی
که بیاراست روشنائی از آن
به سر سرو بر گریبانش
دامنش بر زمین فکنده کشان
به درازی چو دهر در گردون
به سیاهی چو عشق در هجران
گفتم آن و وصف [از] دو گیسوی اوست
کش دهم مشک و گونۀ قطران
گفت پس چیست آنکه روی زمین
همه بگرفت از آن کران به کران
راست چون روشنائی خورشید
زو جهان پرّ و ناگرفته جهان
گفتم این جاه صاحب الجیش
که گرفته ست طول و عرض جهان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نقل از یک فیلسوف مهمان، بحث فکری و علمی را آغاز میکند. فیلسوف درباره موضوعات مختلفی از جمله علوم، کلام، تفسیر و نجوم صحبت میکند و در جستجوی پاسخهایی است. شاعر در پاسخ به او، چالشهای دانایی و علم را مطرح میکند و توضیح میدهد که برای درک عمیقتر، باید به تفکر پرداخت.
سپس فیلسوف به توصیف زیباییهای عاشقانه میپردازد و با استفاده از تمثیلاتی چون نرگس و گل، به توصیف معشوق میپردازد. شاعر نیز با تکیه بر قدرت کلمات و استعارهها، زیبایی و جاذبههای معشوق را ترسیم میکند. فیلسوف در ادامه به مفاهیم وجود و عدم میپردازد و در نهایت، شاعر به جاذبهی معشوق و تأثیر عمیق او بر جهان اشاره میکند. این گفتگو به نوعی در جستجوی ماهیت عشق و زیبایی و دانایی در زندگی انسانهاست.
هوش مصنوعی: شبی ناگهان، فیلسوفی به حضور من آمد و در کنارم مهمان شد.
هوش مصنوعی: خیالت همچنان صاف و خالص است و اندیشهات تیز و برنده مانند تیغی که از غلاف بیرون آمده.
هوش مصنوعی: او با من درباره هر موضوعی صحبت کرد و من از او درباره چیزهای مختلف و پنهان و آشکار شنیدم.
هوش مصنوعی: از دانش و سخن، و از تفسیر و نجوم، و خصوصیات حیوانات.
هوش مصنوعی: هر چه از من سوال کردند، تا جایی که توانستم و ممکن بود، به آنها جواب دادم.
هوش مصنوعی: هر دانشی که جزئی از آن را بشنوی، یادگیری کل آن برایت راحتتر و آسانتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: میخواهم کمی از اشتباهها و لغزشها صحبت کنم تا ببینم تو چگونه میتوانی احساسات و نظراتت را بیان کنی.
هوش مصنوعی: نیاز به علم و دانش برای بیان هدف و مقصود انسانها وجود دارد، اما به دست آوردن درک عمیق از آن هدف کار آسانی نیست.
هوش مصنوعی: به او گفتم که اگر تو نشانی از خودت به من دنی، من هم به یاد تو با تمام وجودم به سمت تو میآیم.
هوش مصنوعی: سوالی پرسیده میشود درباره سوارکاری که از دلش شجاعت و از تنش قدرت میآید، و این ویژگیها او را از دیگران متمایز میکند.
هوش مصنوعی: نرگس در حال بازی است و سنبل در حال حرکت و جنب و جوش است.
هوش مصنوعی: گاه بر پارچههای نرم و لطیف، سربازان نیلگون نمایان میشوند و گاه بر روی رنگ ارغوانی، چوب بازی را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: به او گفتم بله، واقعاً به همین ویژگی است که حلقۀ موهای معشوق، خوابیده و زیباست.
هوش مصنوعی: سفیدی که در شب به نظر میرسد، چیزی است که نمیتوان آن را در کیسه یا همیان جای داد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت چهره کسی اشاره دارد که مانند نرگس صورتی و بادام خوشفرم است. گردی و زیبایی او به گونهای است که شبیه تیر و کمان میشود، به نوعی نشاندهنده ظرافت و تیزی در جذابیت اوست.
هوش مصنوعی: گفتم این توصیف از چشم محبوب است، اما نه، این چشم نیست؛ بلکه شگفتی و زیبایی مانند نرگس است.
هوش مصنوعی: پس چه چیزی وجود دارد که وجودش به عدمش شک نمیکند؟
هوش مصنوعی: ناپدیدی که خود را نمایان کرده، به وجود و عدم اشاره دارد. آرامش زندگی و شادی روح در این بین مانند مرجان است که در دریا یافت میشود.
هوش مصنوعی: به او گفتم که این دهان، زبان محبوب من است و برای بیان دردها و دلشکستگیهایش به من کمک کرده است.
هوش مصنوعی: سپس پرسید: آن دو تاریکی که روشنایی از آنها به وجود میآید، چیست؟
هوش مصنوعی: در کنار درخت سروی، دامن او بر روی زمین افتاده و به آرامی کشیده میشود.
هوش مصنوعی: به اندازهی طول عمر دنیا در آسمان، به سیاهی و تیرهگی مانند عشق در فراق.
هوش مصنوعی: گفتم این وصف و ویژگیها به دو گیسوی او مربوط میشود، که از آنها بویی شبیه مشک و رنگی مانند قطران به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: سوال این است که چه چیزی وجود دارد که به طور کامل سطح زمین را پوشش داده و تمام آن را از یک طرف تا طرف دیگر احاطه کرده است؟
هوش مصنوعی: درست مانند روشنی خورشید، جهان را پر کرده و به آن زندگی میبخشد.
هوش مصنوعی: گفتم این فرد با مقام و جاه و جلالی که دارد، چگونه توانسته است اینقدر بر روی زمین نفوذ و سلطه پیدا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد کن: زیرت اندرون تن شوی
تو برو خوار خوابنیده، ستان
جعد مویانت جعد کنده همی
ببریده برون تو پستان
پیر فرتوت گشته بودم سخت
[...]
آمد ای شاه دوش ناگاهان
فیلسوفی به نزد من مهمان
پاک چون رای تو زدوده سخن
تیز چون تیغ تو گشاده زبان
گفت با من ز هر دری و شنید
[...]
جاودان شاد باد شاه جهان
دولت او قوی و بخت جوان
تندرستیش باد و روزبهی
کامکاری و قدرت و امکان
همچو دلها بدو فروخته باد
[...]
امهات و نبات با حیوان
بیخ و شاخند و بارشان انسان
بار مانند تخم خویش بود
سر بیابی چو یافتی پایان
چون سخنگوی بود آخر کار
[...]
ای ببالا بلای آزادان
آرزوی دلی و رنج روان
تنم از عشق تو نوان و نزار
دلم از رنج تو نژند و نوان
آرزوی جوان و پیری تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.