جان برای تو که هم دردی و هم درمانم
سر فدای تو که هم جانی و هم جانانم
با تو چون قامت تو از دگران آزادم
بی تو چون وصل تو از بی نظران پنهانم
لوح سودای تو چون باد ز سر می گیرم
در سر اندوه تو چون آب ز بر می خوانم
عشق روحانی سوزان تر از این ممکن نیست
کز تف آه جگر برق همی سوزانم
گر خیالی ست کسی را و تصور بندد
کز تو برگردم و خو باز کنم نتوانم
دیده بر قبضه ی ابروی کمان دارم و تیر
بر جگر میخورم و روی نمی گردانم
شب هجران تو گر تا به قیامت باشد
دیده بر هم نزنم ور مژه خون افشانم
گر سگم خوانی و کس باز نزاری خواند
دهنش بشکنم و یا سه بدو برسانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق عمیق و بیپایان است که شاعر به معشوقش ابراز میکند. او میگوید جانش را فدای او میکند و از آزادی و شادی خود در کنار او میگوید. همچنین، عشق او را آتشین و سوزان توصیف میکند و اعلام میکند که نمیتواند از او جدا شود. شاعر از درد و غم ناشی از دوری معشوق صحبت میکند و حتی در سختیها و توهینها نیز حاضر به ترک او نیست. بهطور کلی، این شعر بیانگر وفاداری و تعهد عمیق شاعر به عشق و معشوقش است.
هوش مصنوعی: زندگیام فدای توست، زیرا تو هم درد من هستی و هم درمان من. قربان تو که هم زمانی با منی و هم محبوب من.
هوش مصنوعی: با تو احساس آزادی دارم، چون شمایل تو من را از دیگران جدا کرده است. اما در نبود تو، مانند وصالی هستم که از دید دیگران پنهان شدهام.
هوش مصنوعی: دل مشغولیهای تو را همچون باد از یاد میبرم، و در اندوه تو مثل آبی که از کنار میگذرد، اندوه خود را بیان میکنم.
هوش مصنوعی: عشق حقیقی به قدری سوزان و آتشین است که هیچ چیزی نمیتواند به اندازهی آن سوزش و شدت احساس را به وجود آورد. من از درد و ناراحتی ناشی از این عشق، به قدری ناراحت و آشفتهام که حالم بدتر از همیشه است.
هوش مصنوعی: اگر کسی خیال کند که من از تو دور میشوم و به کسی دیگر علاقهمند میشوم، باید بداند که نمیتوانم این کار را بکنم.
هوش مصنوعی: من چشمانم را به ابروی کماندار تسلط دارم و در عین حال زخم تیر را بر جان میپذیرم و از او روی نمیگردانم.
هوش مصنوعی: اگر شب فراق تو تا قیامت طول بکشد، حتی یک لحظه هم پلک نخواهم زد، حتی اگر اشکهایم از چشمانم بریزد.
هوش مصنوعی: اگر مرا سگی بنامید و هیچکس به من توجه نکند، دهنش را میشکنم یا به او سختی میرسانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم
آتشین آب و گلین رطل کند درمانم
دست بوسم که گلین رطل دهد یار مرا
گر دهد جام زرم دست بر او افشانم
منم از گل به گلین رطل خورم گلگون می
[...]
آن نه روی است که من وصف جمالش دانم
این حدیث از دگری پرس که من حیرانم
همه بینند نه این صنع که من میبینم
همه خوانند نه این نقش که من میخوانم
آن عجب نیست که سرگشته بود طالب دوست
[...]
ناتوانم به غم عشق تو و نتوانم
که کنم ترک غم عشق تو تا بتوانم
تا به کی ز آتش عشق تو جهانی سوزد
کز غم هجر تو جانا به لب آمد جانم
تو طبیب دل پردرد من خسته دلی
[...]
فقر میگفت که: من خسرو جاویدانم
شاه میگفت که: من سایهٔ آن سلطانم
فقر می گفت: بهر حال منم شمس منیر
شاه میگفت: من اینجا قمری پنهانم
فقر میگفت که: بسیار تکبر مپسند
[...]
در چنان صورت مطبوع عجب می مانم
بیم آن است که بوسی ز لبش بستانم
مست برخیزم و در باغ ارم بر لب جوی
چون گل و سرو روان پیش خودش بنشانم
از رخ و زلف و قد و خد و خطش جمع شود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.