دلِ گم کرده را چندان که می جویم نمی یابم
همان به تر که بر دنبالِ مرغِ رفته نشتابم
دم از من بر نمی آید غم از من بر نمی گردد
ملول از جمعِ حُسّادم نفور از منعِ بوّابم
توانم چاره یی کردن دمی با خود برآوردن
اگر جمعیّتِ خاطر مرتّب دارد اسبابم
چنان مستوحش از خویشم چنان مستغرقِ فکرم
که از مشغولیِ خاطر نمی گیرد دگر خوابم
اگر وقتی دگر در آشنایی می زدم دستی
کنونم پای از جا رفت و از سر برگذشت آبم
منم این در قفایِ بخت ضایع کرده سرگردان
برون رفتند و بر بستند رخت از منزل اصحابم
نظر پیوسته بر محرابِ ابرویِ بتان دارم
مسلمانی نباشد روی اگر از قبله بر تابم
عبادت خانه رد کردم به رندی سر برآوردم
چو ابرویِ بتان دیدم بگشت از قبله محرابم
نصیحت در نمی گیرد ملامت گر نمی داند
که رغبت می کشد با مرکزِ فطرت به قلّابم
نزاری ای به زاری باز می گوی و اسف می خور
دل گم کرده را چندان که می جویم نمی یابم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دل گمکرده و احساس سرگردانی خود سخن میگوید. او در جستجوی دلی که نمیتواند پیدا کند، به این نتیجه میرسد که شاید بهتر باشد از دنبال کردن آن دل دست بکشد. او از غم و اندوهی که در جمع حسودان خود احساس میکند، میگوید و اشاره میکند که اگرچه میتواند با خود دمی خلوت کند، اما مشغولیهای ذهنیاش مانع آرامش او شدهاند. شاعر در نهایت از حالتی از بیقراری و سردرگمی خود سخن میگوید که او را از ارتباطات قبلیاش دور کرده و او را به یاد معبود و عشق میاندازد. در کل، شعر به احوالاتی از ناامیدی، سردرگمی و تلاش برای یافتن آرامش اشاره دارد.
هوش مصنوعی: هر چه بیشتر به دنبال دلی که گم کردهام میگردم، آن را پیدا نمیکنم؛ بهتر است که در پی مرغی که رفته، نروم و شتاب نکنم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم هیچ کمکی به خودم بکنم و غم از وجودم رخت نمیبندد. از جمع افرادی که حسد میورزند ناراحت هستم و از کسانی که درب ورود را میبندند متنفرم.
هوش مصنوعی: من میتوانم برای لحظهای با خودم کنار بیایم و راه حلی پیدا کنم، اگر ذهنم مرتب و منظم باشد و شرایط مساعدی داشته باشم.
هوش مصنوعی: به شدت از خودم بیگانهام و در افکارم غرق شدهام، بهطوری که دیگر نمیتوانم حتی بخوابم و از این مشغلهها فاصله بگیرم.
هوش مصنوعی: اگر در موقعیتی دیگر با یک آشنا ملاقات کنم، اکنون دستم از مکان خود برمیدارد و احساساتم دوباره زنده میشود.
هوش مصنوعی: من در پی شانس خود سرگردانم و از میان دوستانم به بیرون رفتهام، در حالی که بار و بنهام را بر دوش دارم و خانهام را ترک کردهام.
هوش مصنوعی: من همیشه به ابروی زیبای معشوق نگاه میکنم و اگر از راه راست منحرف شوم، دیگر نمیتوانم خودم را مسلمان بدانم.
هوش مصنوعی: من در عبادت خانه، به دلیل شیطنت و فریبایی که در چهره معشوقان دیدم، سرم را بالا کردم و از راه اصلی خود منحرف شدم.
هوش مصنوعی: نصیحت تأثیری ندارد بر کسی که نمیداند چطور باید به خواستههای درونیاش پاسخ دهد و به همین دلیل در یک وضعیت محدود و پیچیده قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: ای نزار، به حال زارم بگو و برای دل گم کردهام افسوس بخور، زیرا هرچقدر که میگردم، نمیتوانم او را پیدا کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من اندر خود نمییابم که روی از دوست برتابم
بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم
تنم فرسود و عقلم رفت و عشقم همچنان باقی
وگر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم
بیار ای لعبت ساقی نگویم چند پیمانه
[...]
به چشمانت که تا رفتی، به چشمم بیخور و خوابم
به ابرویت که من پیوسته چون زلف تو در تابم
به جان عاشقان، یعنی لبت کامد به لب جانم
به خاک پای تو یعنی، سرم کز سر گذشت آبم
به خاک کعبه کویت، به حق حلقه مویت
[...]
به چشمانت که تا رفتی ز چشمم بیخور و خوابم
به ابرویت که من پیوسته چون زلف تو در تابم
بنقش چادرشب کز نهالی بیخورو جوابم
بروی مهوش والا که من از شده در تابم
بگرمی تن قندس بنرمی بر قاقم
[...]
حدیث تلخ ناصح کرد بیخود چون می نابم
زبان مار شد از مستی غفلت رگ خوابم
به گرد من رسیدن کار هر سبک جولان
که از دریا غبارآلود بیرون رفت سیلابم
چنان ناسازگاری ریشه دارد در وجود من
[...]
بود آسودگی در اضطراب از چشم بیتابم
چو نبض خسته دایم در طپش باشد رگ خوابم
مرا دل کندن از صهبا کم از جان کندنی نبود
در اعضا ریشه دارد از رگ تلخی می نابم
ز مستی رتبهٔ جمشید باشد بینوایان را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.