گنجور

 
حکیم نزاری

بیار باده و ما را ثلاثه ای در بند

که عزم توبه نداریم بعد از این یک چند

بساز مطرب مجلس اساس خوش عملی

که من نمی شنوم قول هزل دانشمند

حریف اهل تکلف نی ام که ایشان را

حجاب عقل نماید به ذوق چون گل و قند

ز زاهدان مقلد ببر گرت باید

که عمر خوش گذرانی به لولیان پیوند

غلام مجلس بربط زنان شنگولم

که همچو چنگم در گردن افکنند کمند

مرا حریف مخالف ز پرده عشاق

چنان بساخت که در پرده عراق افکند

چو چشم بد بکنیدم ز روی نیکو دور

گرم بر آتش سوزان نهند همچو سپند

هنوز ترک نصیحت نمی کند پدرم

چه می کند پدر مشفق از چنین فرزند

مرا غرض دف و چنگ است و رقص بذله و نای

ز لولیان دگرم هیچ نامده ست پسند

نه مرد صحبت اهل دلست گر زاهد

به دیدنی چو نزاری نمی شود خرسند

 
 
 
رودکی

جز آن که مستی عشقست هیچ مستی نیست

همین بلات بس است، ای به هر بلا خرسند

خیال رزم تو گر در دل عدو گردد

ز بیم تیغ تو بندش جدا شود از بند

ز عدل تست به هم باز و صعوه را پرواز

[...]

قطران تبریزی

بابروان چو کمانی بزلفگان چو کمند

لبانت سوده عقیق و رخانت ساده پرند

پرند لاله فروش و عقیق لؤلؤ پوش

کمان غالیه توز و کمند مشگین بند

شکفته نرکس داری بزیر خم کمان

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

شب ارتوانی بیدار باش روزی چند

مدار خرد که ماهی بزرگ سایه فکند

چو آفتاب بسی سر بر آسمان سودی

چو سایه باش فتاده بسجده دریکچند

کنون کشند عفاریت دیو را در قید

[...]

اثیر اخسیکتی

در این دو پهنه که میدان ادهم است و سمند

خیال همچو توئی در نیاورد بکمند

لطیفه ایست نهادت ز شهر بیرنگی

چه جای عرصه جولان ادهم است و سمند

در آن جهان که جلال تو آشیان بنهاد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

به ذات خویش اگر چند مرد نیک بود

و لیک صحبت بد نیک را تباه کند

چنانکه مازوکز وی سپید گردد پوست

چو جفت زاج شود عالمی سیاه گند

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه