هر چه نسیه ست جز خیالی نیست
پس خیال تو جز محالی نیست
هر را نقد وقت نیست به دست
روی او بیش در ضلالی نیست
ملک باقی طلب که باقی را
ابد الآبدین زوالی نیست
عدمی مطلق است ناقص را
اگرش روی در کمالی نیست
گر قناعت کند بیاسوده ست
هر که را مالی و منالی نیست
عاشقانیم و عقل ناقص را
در مقامات ما مجالی نیست
بی خود از در در آ و او را بین
زین پسندیده تر وصالی نیست
هر که او را به چشم او بیند
جام جم پیش او سفالی نیست
بستان جام ما که در چشمه
خضر را هم چنین زلالی نیست
هم ز جایی ست این اشارت ها
بشنو سرسری مقالی نیست
ای پسر بر امید نسیه مباش
هر چه نسیه است جز خیالی نیست
چون نزاری همیشه بی خود باش
زان که در بی خودی وبالی نیست
مرد آینده و گذشته نه ایم
واندرین حال نیز حالی نیست
نقد را باش اگر همه نفسی ست
آن دگر بیش قیل و قالی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صورت از مُحدثات خالی نیست
در خورِ عزّ لایزالی نیست
دهر از خدمت تو خالی نیست
چرخ با همت تو عالی نیست
باطن و ظاهر ترا زیور
جز معانی و جز معالی نیست
همچو اخلاق تو ریاحین نیست
[...]
صبر کردن شبی محالی نیست
آخر امشب شبیست سالی نیست
چونکه امروز خود حلالی نیست
دومین زهد جز خیالی نیست
علم فعلی چو انفعالی نیست
حالی است این سخن محالی نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.